مجله موفقیت - نفیسه معتکف: آیا در سفر زندگی مسیرت را گم کرده ای و بی هدف پرسه می زنی و از عاقبت کارت هم بی خبری؟ آیا تا به حال از خودت پرسیده ای: «چرا به اینجا رسیده ام؟»، «ماموریت من در زندگی چیست؟»، «آیا می توانم به مسیری دلخواه که رضایت الهی را هم به دنبال دارد، بازگردم؟»
البته وقتی مسیر را گم می کنی که از خود واقعی ات فاصله بگیری. خودت خوب می دانی که پرسه زدن در محلی که خود واقعی ات را گم کرده ای، حاصلی جز ناراحتی و اندوه و ناامیدی ندارد؛ ولی مأیوس نباش.
خبر خوش این است که تو می توانی از احساسات درونی و شهودت کمک بگیری و آنها را قطب نمای زندگی ات کنی؛ البته گاهی اوقات گم کردن مسیر زندگی ات ناآگاهانه است. توجه کن اگر هیچ چیز در زندگی تو را شاد نمی کند، یعنی اینکه حس شکرگزاری و لذت بردن از نعمات الهی را از دست داده ای و در برابر همه چیز و همه کس بی توجهی. حتی اگر احساس می کنی که مثل گذشته با خدای خودت ارتباط رضایتبخشی نداری، باید بدانی راه و مسیر زندگی ات را گم کرده ای و از این جریان خودت هم بی خبری. در این مورد چه باید بکنی؟ راه حل چیست؟
تو به دنیا نیامده ای که مدام رنج بکشی، غصه بخوری و مانند خار و خاشاکی باشی که با جریان و فراز و نشیب رودخانه زندگی به این طرف و آن طرف بروی. تو باید تا روزی که زنده هستی، سر تا پایت سرشار از شوق و انرژی باشد. یادت باشد چیزی در عالم بی دلیل نیست. اگر می بینی که رویاها، خواسته ها و حال و هوای تو مثل دیگران نیست، بدان که در ماورای آن حکمتی نهفته است.
تو هم مثل تمام موجودات عالم منحصر به فرد هستی. فقط یک «تو» از جنس خودت وجود دارد. تو در این دنیا ماموریت داری که مثل خودت فکر کنی. خواست هایت از جنس خودت باشد و فقط خودت را در مسیر زندگی میهمان کنی؛ البته در این سیر و سفر هم اتفاقاتی برایت رخ می دهد که باید از قبل برای مقابله با آنها مجهز شوی.
1- گاهی در سفر زندگی خواه ناخواه با ناملایمات، ناکامی ها و ناامیدی ها مواجه می شوی و همین موارد باعث می شود خواسته های واقعی تو زیر خروارها موارد ناخواسته مدفون شود؛ البته این موارد هر چند برایت ناگوار است ولی بنا بر مشیت الهی سبب می شود از لطمه های بعدی جان سالم به در ببری.
2- گاهی اوقات درد و رنج های روحی و روانی را حس می کنی ولی به روی خودت نمی آوری.
3- گاهی ناآگاهانه به سراغ نسخه ای می روی که دیگران برایت تجویز کرده اند و متاسفانه سرانجام متوجه می شوی که نه تنها این نسخه دردت را دوا نکرد، بلکه دردی هم بر تو اضافه کرد!
4- گاهی از روی اجبار در جمع افرادی هستی که از آنها دل خوشی نداری یا شغلی داری که دوستش نداری ولی مجبور هستی آن را تحمل کنی یا با افرادی معاشرت می کنی که زیاد با روحیه ات سازگاری ندارند؛ به هر حال برخلاف میل باطنی ات جبر زمانه تو را مجبور کرده است با مسائل و افرادی که با تو هماهنگ نیستند، مدارا کنی.
وقتی موارد بالا برای تو پیش می آید، به این معنی است که خود واقعی ات را گم کرده ای و ارتباط معنوی تو با خود و خدایت کمرنگ شده است؛ به عبارتی روح، جسم و روان تو از حالت تعادل خارج شده است. لازم است به طور جدی برای این مورد فکری بکنی.
برای پیدا کردن مسیر صحیح زندگی چه باید بکنی:
* باید با حال و هوا و احساس خودت هماهنگ شوی.تو باید هر لحظه روح و روانت را به طور اجمالی بررسی کنی.
در جایی خلوت بنشین، چند نفس عمیق بکش و به حال و هوا و احساس همان لحظه ات توجه کن. با تمام وجود آن را حس کن؛ یعنی اگر غمگینی، آن را خیلی خوب حس کن. اگر دلت می خواهد به حال زارت گجریه کنی، این احساس را در خودت سرکوب نکن و حتما گریه کن.
* در حالت آرامش به ندای قلبی و درونی ات توجه کن. دقت کن که این ندای قلبی و درونی چه پیامی به تو می دهد. هر چه بیشتر به آن توجه کنی و فریادش را بشنوی، راحت تر می توانی مسیر گم شده ات را پیدا کنی. با کندوکاو درونی می توانی خودت را متحول کنی و سبک زندگی ات را تغییر دهی.
* اگر اطرافت را افراد منفی پر کرده اند، کم کم از آنها دوری کرده و افرادی را به زندگی ات وارد کن که به تو امید می دهند. در این مورد به هیچ وجه رودربایستی نکن و وقتت را بیهوده هدر نده.
* سعی کن در هر کاری که انجام می دهی، حواست جمع باشد و هر طور که می توانی، کار مخورد علاقه ات را انجام دهی تا حال و هوای خوب و مثبت در تو ایجاد شود.
* ارتباطی قوی و معنوی با خدا برقرار کن. چند دقیقه ای از روز خود را به نیایش و شکرگزاری سپری کن. این ارتباط الهی موجب می شود انگیزه ای قوی در تو ایجاد شود و تو از حمایت بی قید و شرط الهی برخوردار شوی.
* قبل از اینکه کاری را انجام دهی، علت آن را بررسی کن و از خودت بپرس: «چرا؟» سپس با توجه به جوابی که از ندای درونت می گیری، یا آن را پیگیری کن یا کنارش بگذارد.
* در لحظه زندگی کن و شادی را در زمان حال ببین. شادی دستپخت خود توست؛ پس انتظار نداشته باش دیگران آن را دو دستی به تو تقدیم کنند. تو باید بدانی زمان حال در واقع زیربنای موفقیت آینده ات را می سازد؛ پس این فرصت را مغتنم بشمار و از آن به بهترین شکل بهره ببر.
یادت باشد زندگی، پر از فراز و نشیب است و تو باید خودت را با آن هماهنگ کنی. به ندای درونت توجه کن. هر لحظه حال و هوای خودت را بررسی کن؛ اگر حال و هوای خوبی داری، از این بابت خدا را شکر کن تا حالت بهتر شود.
اگر احساس ناخوشایندی داری، در برابر آن قد علم نکن و آن را بروز بده و در نهایت بکوش تا حال و هوای عکس آن را در خودت ایجاد کنی؛ مثلا اگر غصه ای داری، پس از شناسایی و ابراز آن به شادی فکر کن و فوری در ذهنت به دنبال موردی خوشحال کننده بگرد و روی آن تمرکز کن یا موردی شاد از خواسته هایت را در ذهنت مجسم کن.
نکته مهم دیگ رآن است که دست به هر کاری می زنی، باید با برنامه و حساب شده باشد. اجازه نده خیال پردازی بی اساس و رویایی تو را از مسیر واقعی زندگی دور کند. پیدا کردن مسیر زندگی ایده آل کار دشواری نیست و فقط نیاز به تلاش و تقلا و خودباوری دارد. اگر در طی مسیر به مانعی برخوردی یا ترس بر تو غلبه کرد، سعی کن با شهامت بر آنها مسلط شوی و دوباره با ایمانی قوی رو به جلو حرکت کنی.
برای تغییر و تحول در زندگی و تغییر مسیر آن هرگز دیر نیست. همین حالا اقدام کن و نتیجه عالی آن را ببین.
افکارنیوز، تنها 20 ثانیه از بازی سپری شده بود که ناگهان آکینفیف در اثر برخورد این ماه محترقه نقش زمین شد و داور هم بلافاصله بازی را متوقف کرد.
در حالی که پزشکان مشغول مداوای دروازه بان روسیه بودند، داور آلمانی، دنیز آیتکین، هم بازی را متوقف کرد و بازیکنان دو تیم به رختکن رفتند.
بازی 20 دقیقه بعد با تعویض آکینفیف، از سر گرفته شد. رسانه های روسی گزارش کردند که این دروازه بان باتجربه هوشیاری اش را به دست آورده است.
قوز کردن عادت بسیار غلطی است چرا که گذشته از نامناسب بودن وضعیت فیزیکی فرد باعث فشار آمدن به ریه و قلب می شود و همچنین قد فرد را کوتاه تر نشان می دهد.قوز کردن مشکلی است که خیلی ها با اون درگیر هستند خصوصا" خانم ها.لازم است بدانید در ستون فقرات سه انحنا وجود دارد که ستون فقرات را به شکل S نشان می دهد.وقتی که انحنای پشت از حد معمول خود خارج شد و بدن به شکل C در آید به آن قوز می گویم.اصطلاح قوز کردن یک اصطلاح عامینه برای این ناهنجاری است چرا که در واقع نام اصلی این ناهنجاری کیفوز است.راجب به کیفوز به طور کامل توضیحاتی را ارائه داده ایم.اما در این مطلب روی سخن ما با همان اصطلاح قوز است.
قوز کردن همیشه به شیوه و الگوی غلط زندگی باز نمی گردد، بلکه در برخی موارد علت بروز آن مادرزادی یا شخصیتی است و در سنین کهنسالی نیز بسیاری را گرفتار می کند.بد قرار گرفتن بدن بخصوص هنگام نشستن، تلویزیون دیدن، کار کردن با کامپیوتر یا حتی انجام تکالیف از سوی دانش آموزان از دلایل اصلی قوز کردن است.
چرا پیری با قوز کردن همراه می شود؟
متاسفانه افراد مسن به دلیل ضعف عضلانی هنگام ایستادن، نگران آن هستند که نتوانند تعادل خود را حفظ کنند و به همین علت قوز می کنند و این برایشان عادت می شود.به علاوه، پوکی استخوان و فرسودگی استخوان ها نیز به ضعف عضلانی آن ها دامن می زند و آن ها را ناگزیر به استفاده از عصا می کند که در بسیاری موارد به علت کوتاه بودن به وضع قرارگیری بدن حالت قوز کرده می بخشد.
اصلاح الگوی زندگی یعنی نحوه نشستن و راه رفتن، استفاده از عصا با طول قد مناسب، انجام ورزش هایی برای تقویت عضلات و نیز اصلاح داروهای مصرفی که به درمان پوکی استخوان کمک کند، در جلوگیری از قوزکردن افراد مسن بسیار موثر است. در برخی موارد نیز استفاده از قوز بند و در موارد حاد، جراحی ضروری می شود.
حرکت های برای درمان قوز کردن
قبل از اینکه حرکت ها رو مشاهده کنید و سریع مشغول به انجام بشید باید به شما بگیم دست نگه دارید! قبل از اون شما باید وضعیت صحیح نشستن، راه رفتن، ایستادن و مهمتر از همه درست نشستن پشت کامپیوتر رو یاد بگیرید.پس این دو مطلب رو هم مطالعه کنید.
شیوه های صحیح نشستن، ایستادن راه رفتن
درمانهای غیرجراحی و جراحی برای درمان کیفوز ستون فقرات وجود دارد ولی بیمار باید حتما" نرمشهای طبی خاصی انجام دهد.اگر فرد همچنان در حال رشد باشد، ممکن است پزشک معالج استفاده از بریسهای خاصی (قوزبند) را تا زمان اتمام رشد و پایان بلوغ تجویز کند ولی اگر قوس ستون مهره بیش از ۷۵ درجه باشد، معمولا" از درمان جراحی استفاده میشود.درمان کیفوزهای مادرزادی نیز عمل جراحی است.
علی کریمی شخصیت جالبی دارد و خیلی سخت تن به مصاحبه می دهد اما خبرنگار ما در چند مرحله از او پرسش هایی پرسید و علی آقا، این فوتبالیست مطرح کشورمان و شخصیتی که همه او را دوست دارند به سوالات ما پاسخ داد. در سال 94 برای علی آقا آرزوی روزهای بهتری داریم...
* نوروز: نوروز و همه سنت های آن را دوست دارم. وقتی نوروز می آید، یاد دوران کودکی ام می افتم که لباس های نو می پوشیدم و به مهمانی می رفتیم. همیشه برای عیدی به ما پول می دادند و من یک عمو داشتم که همیشه بیشتر از دیگران عیدی می داد و ما هم در بین مهمانان بیشتر از همه منتظر او بودیم.
* خانه تکانی: زیاد اهل کار کردن در خانه نیستم و برای همین در خانه تکانی قبل از عید زیاد کمک نمی کنم. البته دوست دارم کمک کنم ولی از ترس اینکه زحمات همسرم را دو برابر کنم ترجیح می دهم دست به چیزی نزنم! البته بچه که بودیم در زمان خانه تکانی، فرش شستن حال و هوای دیگری داشت و برای مادرم، فرش پارو می کردم.
* لحظه تحویل سال: لحظه تحویل سال را دوست دارم و دلم می خواهد در کنار خانواده ام باشم و با هم سر سفره هفت سین بنشینیم.
* سال 93: سال خوبی بود و پر از فراز و نشیب هایی که یک سال ما را رقم زد. فکر می کنم مهمترین رویداد زندگی ورزشی ام حضور در کنار تیم ملی برای مقطعی بود. در زندگی شخصی ام هم تولد «هیما» دخترم این سال را برای ما ماندگار کرد.
* سال 94: خیلی دلم می خواهد تیم محبوبم پرسپولیس باز هم به اوج بازگردد و دل هواداران خودش را شاد کند.
* تعطیلات نوروز: تعطیلات نوروز بهترین فرصت برای در کنار خانواده بودن و چند روزی را به دور از هیاهوی فوتبال سپری کردن است. در ایام نوروز سعی می کنم در کنار خانواده باشم و به مسافرت برویم. اگر بخواهم جایی غیر از شمال را برای مسافرت انتخاب کنم، جایی را انتخاب می کنم که درآن بتوانم خوب خرید کنم.
* هشت سین: همیشه فکر می کردم اگر قرار باشد«هفت سین» به «هشت سین» تبدیل شود، «سیم خاردار» را به عنوان «سین هشتم» معرفی کنم و آن را دور هفت سین بکشیم تا محتویات «هفت سین» در امان بمانند.
* سیزده بدر: سیزده بدر را از کودکی دوست داشتم و همیشه در این روز برای تفریح و بازی به دل طبیعت می رفتیم. الان هم سعی می کنم این روز را با خانواده سپری کنم و به قول معروف سبزه هایمان را به آب بسپاریم.
* دروغ سیزده: فکر می کنم بزرگترین دروغ سیزده این است که از دروغ سیزده بگذریم!
* موسیقی: موسیقی را دوست دارم و در زمان های مختلف، موسیقی متناسب با حال و شرایطم را گوش میدهم. روزها موسیقی شاد و شب ها موسیقی آرامبخش را دوست دارم.
* رانندگی: بعد از دوسال در کشور «مایکل شوماخر» فکر می کنم راننده خوبی شده ام و به قول معروف دست فرمان خوبی دارم. تند می روم ولی به شدت قانونمدار هستم و تابع مقررات، الان هم یک BMW سفید رنگ دارم.
* سینما: سینما را دوست دارم ولی خیلی کمتر پیش می آید که بتوانم به سینما بروم، برای همین بیشتر اوقات در خانه فیلم تماشا می کنم.
* خانواده: عاشق خانواده ام هستم و رابطه دوستانه ای با بچه هایم دارم و بیشتر با هم رفیق هستیم تا پدر و فرزند. همیشه به این فکر می کنم که خانواده چه نعمت بزرگی است و زندگی بدون خانواده محال است.
* دروغ: از دروغ متنفرم و از بدقولی عصبانی می شوم؛ وقتی هم عصبانی می شوم، بداخلاق می شوم. البته شدت عصبانیتم بستگی به طرف مقابلم دارد.
* برنامه ریزی: سعی می کنم در زندگی، اهل برنامه ریزی باشم ولی اگر راستش را بخواهید گاهی اوقات تنبلی می کنم و نظم را رعایت نمی کنم.
به گزارش همدان ورزش به نقل از صبح الوند، آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازهترین جلسه اخلاق خود در ایام فاطمیه در خصوص عصمت حضرت زهرا(س) به ایراد سخنرانی پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
*حسن نیّت و قرار گرفتن در کنف حمایت عصمتیّه خداوند
پروردگار عالم، بندگان خودش را به واسطه رعایت تقوا، به مقام عصمت میرساند. روایات شریفه در باب عصمت، نکات بسیار عالی را تبیین میکند که این سؤالی را که در ذهن ما هست که چطور حضرات معصومین، معصوم هستند؛ جواب میدهد. اتّفاقاً با نوع روایت شریفه میبینیم آها که جای خودشان را دارند، ما هم میتوانیم معصوم شویم.
منتها یک معصوم، معلوم است که به او معصومِ معلوم میگوییم و معیّن مِن ناحیهالله تبارک و تعالی است. دلیل و برهانش هم این است که باید هدایت کنند و هادی الهی باید از هر خطایی دور باشد. عقل سلیم هم این را میپذیرد. نمیشود هادی، هادی باشد، نعوذبالله اشتباه کند. اگر اشتباه کند، آن هم هادی که مِن ناحیهالله است، طبیعی است عالم به خطا میرود و حالش عوض میشود.
اینها مِن ناحیهالله از قبل، معیّن شدهاند که حالا راجع به همان بحث عصمتالله الکبری میخواهیم مطالبی را بیان کنیم. لذا میبینیم طبیعی است این حضرات، از جمله بیبی دو عالم(س)، معصوم هستند.
جایی که وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم، امام محمّد باقر(ع) بیان میفرمایند: «إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ عَبْدٍ حُسْنَ نِیَّةٍ اکْتَنَفَهُ بِالْعِصْمَة»، حضرت به نکته بسیار مهمّی اشاره میفرمایند و آن، حسن نیّت است. چون بیان شده: «إنّما الأعمال بالنیّات».
اگر پروردگار عالم بداند کسی حسن نیّت دارد، او را در کنف حمایت عصمتیّه خودش قرار میدهد؛ یعنی به او مقام عصمت را مرحمت میکند و کاری میکند که او، اشتباه نکند.
فقط همین که حسن نیّت داشته باشد؛ یعنی هر کاری که میخواهد انجام بدهد، برای خدا باشد. نیّتش الهی و نیک باشد و نعوذبالله برای دنیا نباشد، فقط برای خدا.
این نکته را هم بیان کنم که اگر خوب در این روایت تأمّل کنیم، غوغاست و آن، اینکه جدّی اگر کسی با خدا شد، خدا همه چیز را به او داده است و این هم که گاهی کارها خراب میشود، معلوم است که نیّتها خراب است. برای خدا بخواهیم، تفویض امر به پروردگار عالم بکنیم، خدا همه چیز را درست میکند و ما را در کنف حمایت عصمتیّه خودش درمیآورد، حالمان، حال عصمت میشود.
چون خدا میداند بندهاش حسن نیّت دارد، میخواهد برای خدا کار کند، ولی امکان دارد بلد نباشد. لذا خدا میفهمد که ما به واسطه اینکه بارها بیان کردم: محدودیم؛ چون مخلوقیم و مخلوق، مفعول و محدود است؛ یک مواقعی اشتباه میکنیم. امّا او نمیگذارد که ما اشتباه کنیم. پروردگار عالم ما را در کنف حمایت عصمتیّه خودش قرار میدهد؛ چون مطّلع به این است که ما میخواهیم. حالا به تعبیری بلد نیستیم و یا اگر هم بلدیم، فکر میکنیم که بلدیم. با این جورچینهایی که دستمان هست، داریم کار میکنیم ولی گاهی میبینیم که این جورچینها غلط است و انسان را به آن حقیقت نمیرساند. امّا پروردگار عالم خودش یک طوری این جورچینها را برای ما مرتّب میکند که عجیب است ما خطا نمیکنیم. اینجا معلوم میشود حسن نیّت چه میکند. فقط برای خدا کار کنیم، نیّتمان الهی شود؛ خدا گواه است عالم و آدم همه علیه ما باشند، آن که حامی است و ما را در کنف عصمتش میبرد، طبیعی است همه کارها را درست میکند. همه آن توطئهها را خنثی میکند.
امام راحل عظیمالشّأن، مصداق این روایت شریفه است. چون واقعاً تمام کارهایش برای خدا بود و بارها هم به نوعی این را به من و شما تبیین فرمود. فرمود: ما موظّف به تکلیف هستیم، نه نتیجه. یعنی ما برای خدا کار میکنیم، هر چه شد، شد. لذا پروردگار عالم هم چگونه یاری کرد!
باز بیان میکنم آن بحثی را که راجع به انقلاب در شب اخلاق ۱۷ بهمن سال گذشته داشتیم، حتماً مطالعه کنید که در آنجا این انقلاب را حسب روایات شریفه تبیین کردیم. امام فقط و فقط حسن نیّت داشت. کسی که اینطور باشد، خدا او را در کنف حمایت عصمتیّه خودش قرار میدهد. پس این، یک مطلب است.
* پناه بردن به تقوا و معصوم شدن
لذا وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع)، این را یک مقداری توضیح میدهند و میفرمایند: «أَیُّمَا عَبْدٍ أَقْبَلَ قِبَلَ مَا یُحِبُّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قِبَلَ کُلِ مَا یُحِبُ». خیلی عجیب است. مؤمن هم که معلوم است، آن کسی است که واقعاً ایمان دارد. انسان واقعاً باید مؤمن و خداشناس باشد. در جلسه گذشته هم بیان کردم که حداقل این توحید مفضّل را بخوانید. چون انسان ایمان پیدا میکند و ایمانش قوی میشود.
هر مؤمنی که خداوند هر آنچه را دوست دارد، به سمت آن برود؛ خداوند نیز به سوى هر چه او دوست دارد روى کند. معلوم است که این حبّ دو طرفه خواهد بود. خداوند که همیشه، اوّل از همه ما را دوست دارد؛ چون بالاخره ما مخلوق او هستیم. ما طاغی میشویم، گردنکشی میکنیم و معالأسف گناه میکنیم، امّا یکی از چیزهایی که جدّی جدّی است و در دعای روز هم آمده که امام صادق از امیرالمؤمنین سفارش کرده که بخوانید، این است که هر روز سه حمد انجام دهیم و یکی از آنها این باشد: «الحمدللّه الذی ستر عیوبی و ذنوبی و لم یفضحنی فی الخلق». خدایی را شاکر هستم که گناهان من را پرده پوشانده است. جدّی انسان در اینجا پروردگار عالم را خوب میشناسد. در روایت داریم که چه گناهانی که اگر فرزند از آن گناهان پدر و مادر خودش مطّلع میشد، پدر و مادر خودش را بعد از مرگ دفن نمیکرد! لذا باید خدا را شکر کنیم به خاطر همین ستّارالعیوب بودن او.
اگر انسان بخواهد خداشناس شود، یک موردش همین است. ذوالجلال و الاکرام پردهها گذاشته، همدیگر را میبینیم و با روی باز از هم استقبال میکنیم، امّا اگر بنا بود نعوذبالله پردهها بالا میرفت، از هم متنفّر میشدیم و حال عجیبی پیش میآمد و این، لطف و حبّ خدا به ما است.
لذا با این حال میفرمایند: هر چه این بنده بخواهد، خدا به آن رو میکند. در ادامه هم میفرمایند: «وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَ بِتَقْوَاهُ عَصَمَهُ اللَّه» هر کس به ریسمان الهی، آن هم تقوا، چنگ بزند؛ خدا او را معصوم و در پناه خودش قرار میدهد.
«وَ مَنْ أَقْبَلَ قَبِلَهُ وَ عَصَمَهُ لَمْ یُبَالِ لَوْ سَقَطَتِ السَّمَاءُ عَلَى الْأَرْضِ- أَوْ کَانَتْ نَازِلَةٌ نَزَلَتْ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَشَمِلَتْهُمْ بَلِیَّةٌ وَ کَانَ فِی حِرْزِ اللَّهِ بِالتَّقْوَى مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ أَ لَیْسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ- إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِین»، این مطلب را قبلاً به نوع دیگری در روایتی بیان کرده بودیم که میفرمایند: آن کسی که در مقام عصمت قرار گرفته، اصلاً برایش مهم نیست که یک موقعی آسمان بر زمین نازل شود؛ یعنی به تعبیری همه چیز به هم بریزد. در مثال مناقشه نیست، مثلاً اگر طوری شود که آسمان بر زمین هم بیفتد، برای او مهم نیست. بلاهایی نازل شود هم برایش مهم نیست، چون او در حرزی است که ایمن است. دیدید حرز میبندیم که بلا نازل نشود، این هم همان است. اگر بلایی بر زمینیان بیاید، او حرزی با خود دارد که حرزش هم تقواست. لذا حضرت این آیه شریفه را بیان فرمودند: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِین».
پس معلوم میشود که انسان عادی هم میتواند در عصمت قرار بگیرد، منتها راه دارد؛ یکی این است که حسن نیّت داشته باشد و مرحله دوم این است که به هر آنچه خدا میخواهد، روی آورد. چون مؤمن میداند که اگر هر چه را خدا دوست دارد، انجام دهد؛ حتماً برایش خیر است. کسی که مؤمن باشد، میداند که خدا برای او شرّ نمیخواهد. خدا گواه است، خداوند برای همین اوّلی و دومی، برای شمر ملعون و یزید و معاویه و ...، برای تمام این اهل ظلم و ظلمه، بد نمیخواست. مگر میشود خداوند کسی را بد کند؟! این دور از عدالت ذوالجلال و الاکرام است. چون اگر اینطور بود، بنده میگفت: خدا تو خودت من را بد کردی! حالا چه انتظاری داری که من کار بد نکنم؟! لذا این یک دو دو تا چهارتای معلوم است و امروز دیگر کسی این را باور نمیکند که خدا بد کسی را بخواهد. این را عقل عادی هم میفهمد که مگر میشود پروردگار عالم که بندگانش را خلق کرده و آنطور هم انتظار دارد، بعد بگوید: خیر، من یک عدّه را بد و یک عدّه را خوب خلق کردم. مگر میشود؟!
امّا اگر بفهمد و به هر چه خدا دوست دارد، روی بیاورد؛ اوّلاً خیر برای خودش است. بعد خدا هم به هر چه او دوست دارد، روی میآورد. آنوقت هر کس پناه به تقوا ببرد، خداوند او را معصوم میکند.
* ابزار مخفی خدا در به راه آوردن بندگان
این هم به شما بیان کنم که حسب آیات الهی و روایات شریفه، کافی است ما یک گام برداریم، به تعبیری این یک گام شاید به معنای همان حسن نیّت است، پروردگار عالم دهها گام جلو آمده و ما را در آغوش رحمت خود میگیرد! من میخواهم یک گام به سوی تقوا بردارم، خدا لطف میکند.
اتّفاقاً معلوم میشود این حسن نیّت از این جا ناشی میشود که من یک گام برداشتم، منتها این گام اوّلیّه باید از ناحیه ما باشد. چون پروردگار عالم، عالم را عالم اختیار قرار داد و عالم جبر برای ما قرار نداد. جبر فقط همان نوع خلقتیّه ما است. امّا حتّی مکانش که به اینجا آمدیم، جبر نیست. آن «أ لست بربّکم، قالوا بلی» که در جلساتی بیان کردم، نقش داشته است و این مطالب براساس آن است که آن «بلی» چه بوده و چطور بوده است.
لذا خدا میخواهد ما یک گام جلو برویم. گرچه خیلی از مطالب و توفیقاتش را هم خودش قرار میدهد و اینطور نیست که کار ما باشد. هر چه خیر است، مِن ناحیهالله است. لذا آمادگیهای آن را هم خودش میدهد.
امّا باز میگوید میخواهم به اختیار خودت باشد. یک روایتی به ذهنم رسید که بعداً إنشاءالله به مناسبتی در اخلاق بیان میکنم. این روایت خیلی عجیب است. خدا آن مرد الهی، آیتالله سعادتپرور، معروف به پهلوان را رحمت کند. ایشان یک موقعی، حدود سی سال پیش، این روایت را میخواندند که غوغا بود و به طور عجیبی در دل انسان مینشست. بعد بنده به دنبال روایت رفتم و آن را پیدا کردم. آن روایت میگوید: وقتی پروردگار عالم خیر بندهاش را میخواهد، کاری میکند که این حبّ ایمان در دل او بیافتد و دنیال این قضیّه برود. لذا خدا این ابزار را خودش قرار میدهد. منتها چون عالم، عالم اختیار است؛ مخفی قرار میدهد که من و شما به ظاهر یک گام به جلو برویم. ولی ابزار آن مِن ناحیهالله است و همه آنها را خودش قرار میدهد و این لطف و محبّت خداست. عنایت پروردگار عالم است و من و شما نیستیم. منتها اینقدر کریم است که نوعی رفتار میکند که ما فکر کنیم خودمان هستیم. به تعبیری به رخمان نمیکشد، تازه به ما بارکالله هم میگوید و جایزه میدهد! اینقدر کریم است.
خدا گواه است اگر انسان، خدا را بشناسد؛ چه میکند! اینکه اولیاء خدا چه طاقتی را پیدا میکردند، برای همین است، یک شب فقط در رکوع بودند. یک شب را فقط قنوت میگرفتند. یک شب در سجده بودند. چون میفهمیدند. هر که بیشتر فهمید، تازه میفهمد هیچ است و مدام به مقام هیچ و فانی بودن و بیچارگی خودش میرسد.
اینکه اولیاء خدا مدام میگویند: ما هیچیم، دروغ نمیگویند. آنها چون میفهمند هیچ هستند، اینطور میگویند، امّا من و امثال من، چون نمیفهمیم هیچ هستیم، فکر میکنیم کسی شدیم. امّا آنها هر چه جلوتر میروند، به هیچی خودشان پی میبرند. اصل کار اینجاست. اولیاء خدا اینطور هستند.
امّا معالأسف ما تصوّر میکنیم خودمان هستیم. این من بودم که نماز خواندم. این من بودم که توفیق این عبادت را داشتم. این من بودم ... .
آقای دکتر بهمنپور در این سفر اصفهان برای بنده بیان کردند: من یک موقعی که میآمدم برای درس و مطالب به دانشگاه بروم، صبح زود برای ورزش به پارک محلّهمان در تهران میرفتم. میدیدم یک پیرمردی سگی در دست دارد و سگبازی میکند. گفتم: خدا را شکر، حداقل در این پیری ما سگباز نشدیم و این را چند بار در سخنرانیهای خودم بیان کردم.
بعد محضر مبارک آن مرد الهی، حضرت آیتالله آشیخ عبدالعلی(حفظه اللّه تعالی) رسیدیم، به ایشان گفتم: من به این خاطر خدا را شکر کردم. ایشان یک لحظه سرشان را بالا آوردند و گفتند: از کجا معلوم او عاقبت به خیر نشود و من و تو بشویم؟! نکند تو را عجب بگیرد!
او میگفت: من تازه داشتم خدا را شکر میکردم که خدا من را سگباز قرار نداده است. ایشان به من گفتند: از کجا معلوم که او عاقبت به خیر نشود، ولی من و تو بشویم؟!
این، از ناحیه خداست. درد ما این است که این را نمیفهمیم، امّا اولیاء میفهمند. برای همین اولیاء هر چه جلو میروند، به پوچی و هیچی خودشان پی میبرند. این فانی فی الله شدن یعنی همین؛ یعنی میفهمد خودش هیچ است و فانی در خدا میشود و همه چیز را در خدا میبیند و خودی نمیبیند.
تازه هر چه جلو میروند، واقعاً متوجّه میشوند که راستی راستی خودشان نیستند، این دستشان از خودشان نیست، این چشمشان خودشان نیست. این زبانشان، خودشان نیست. مثلاً به چه میخواهند غرّه بروند؟! میفهمند هیچ و هیچ هستند. همه چیز را میفهمند خودشان نیستند. لذا اینها در مقام عصمت قرار میگیرند و معصوم میشوند. اینهاست که در مقام امین قرار میگیرند.
* عصمت انبیاء در قرآن
این حالتی است که حتّی برای انسانهای عادی وجود دارد. خوب طبیعی است پروردگار عالم وقتی میخواهد هادیان الهی خود را قرار دهد، آن چیزی که پروردگار عالم برای این بزرگواران قرار میدهد که اینها حتماً باید معصوم باشند، چون هدایت خلق را در دست میگیرند. طبیعی است که این حال حتماً باید باشد.
شما نگاه کنید نوعی که مثلاً در باب حضرت یحیی نبی(ع) هست، چگونه است. پروردگار عالم در قرآن کریم و مجید الهی در سوره مریم میفرماید: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»، چرا سلام میکند؟ سلام خدا، سلم و آرامش حقیقی است، همان امن حقیقی است که روایت آن را خواندم. برای آن روزی که متولّد شد، از آن لحظه تولّدش، سلام است. در حالی که سلام، در حقیقت خود خداست، «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ وَ لَکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلَامُ سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُون». چه کسی میتواند خدا را وصف کند، تازه آن هم وصف صفاتیّه، نه وصف ذاتیّه. وصف صفاتیّهاش هم، هر آن چه از صفات الهی است، همه نازله است که تجلّیگاه این صفات، در مرحله اوّل، حضرات معصومین و انبیاء هستند و در مرحله ثانی، اوصیاء خدا و اولیاء الهی و عرفاء عظیمالشّأن میشوند.
لذا میفرماید: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ »، آن روزی که تولّد یافت، «وَ یَوْمَ یَمُوتُ» و حتّی آن روزی که رحلت میکند، «وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» و روزی که برانگیخته میشود.
یا آنجا که آن ملک با آن سبک و سیاق آمد و عیسیبنمریم دنیا آمد و مریم قدیسه مانده بود که چطور جواب بدهد، وقتی قنداقهاش را دادند، بلافاصله در گهواره فرمود: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا»، چه کسی میتواند اینطور بگوید؟! میفرماید: سلام بر من آن روزی که به دنیا آمدم، روزی که از دنیا رحلت میکنم و روزی که زنده و مبعوث برانگیخته خواهم شد.
تمام مفسّرین بیان میکنند: این آیات دلالت بر عصمت است؛ یعنی من از اوّل تا آخر، از هر خطایی به دورم که سلام برای من است و در سلم هستم.
حالا این مطلب در مورد عصمت انبیاء بود که قرآن دارد بیان میفرماید.
* طلب عصمت در دعا
مطلب دیگر در اقبال الاعمال و راجع به دعای هنگام استهلال در روز اوّل محرم است که بیان شده: «وَ تَعْصِمَنِی مِنْ کُلِ مَا نَهَیْتَنِی عَنْه» خدایا! به اینها که دادی، به ما هم عصمت بده، تا از تمام چیزهایی که نهی فرمودی، دور شویم و آنها را رعایت کنیم، تا جایی که در همین دعا عرض میکنیم: «وَ اعْصِمْنِی أَنْ أُخْطِئ» خدایا! مرا معصوم بداری که از هر خطایی محفوظ باشم.
یا در همین دعا، در جای دیگری که دعای بیست و سوم است، بیان شده: «وَ اعْصِمْنِی فِی مَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِی» خدا! مرا در باقیمانده از عمرم هم عصمت مرحمت کن.
پس ببینید طبق آن روایاتی که خواندیم، غیر از آن معصومینی که مِن ناحیه الله معصوم هستند، میشود انسانهای دیگر هم معصوم شوند و این دعاها هم که دارد به این حال بیان میکند، درست است که مِن ناحیه المعصوم است، امّا وجود مقدّس معصوم میگوید: همه این دعا را بخوانند، نه فقط خود معصوم بخواند؛ یعنی ما هم بخوانیم. بیان کردم که یکی دعای هنگام استهلال ماه محرم بود که بیان میکند: «وَ تَعْصِمَنِی مِنْ کُلِ مَا نَهَیْتَنِی عَنْه». پس میبینید که انسان، میتواند معصوم باشد. آنوقت چطور میشود باور نکنیم که بیبیدوعالم، معصوم و عصمت الله الکبری است؟!
یک روایتی را عرض کنم که در باب عصمت، انسان به جایی میرسد که به مقام معرفتی رسیده و نسبت به همه مطالب، علم پیدا میکند. حالا این را برایتان بخوانم، بعد برویم سراغ اینکه وجود مقدّس بیبیدوعالم کیست؟
وجود مقدّس حضرت ثامنالحجج، قبله ایران، آقا علیّبنموسیالرّضا(ع) فرمودند: «إذا کان الإنسان فی العصمة مؤیّد من ناحیةاللّه بعلم ازلی» اگر کسی در مقام عصمت قرار گرفت، مِن ناحیةالله تبارک و تعالی، از علم ازلی خدا تأیید می-شود. البته مطالب زیادی را بیان میفرمایند که حالا فقط همین بعد اوّلی را عرض کردم.
* بیبیدوعالم و با خبر کردن امیرالمؤمنین از حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت
عمّار روایتی را بیان میکند که بیبیدوعالم(س) مطالبی را به وجود مقدّس امیرالمؤمنین(ع) میفرماید. در قسمتی از این حدیث عمار این است که بیبیدوعالم(س) به مولیالموالی(ع) بیان میفرماید: «ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ حِینَ تَقُومُ السَّاعَةُ» یکی از موارد مصحف فاطمیّه، همین است که یک بار در یکی از دههها مفصّل راجع به آن صحبت کردیم. حضرت که در بستر افتادند، غم را در چهره امیرالمؤمنین(ع) میبینند و میدانند که ایشان از این حال خیلی ناراحت هستند، امّا از آنطرف امر پیغمبر و حفظ دین را باید انجام میدادند. لذا به ایشان میفرمایند: ناراحت نباش، نزدیک بیا تا به تو از حوادث گذشته و الآن و آینده تا آن موقعی که قیامت برپا میشود، همه اینها را به تو خبر دهم.
این علم است دیگر، بیبیدوعالم(س) همه چیز را میداند! البته معلوم است بیبی دو عالم(س) که اصلاً خلقتش، خلقت ما نیست، امّا ما میخواهیم طبق آن مقدّمهای که بیان کردم، بگوییم دیگران هم میتوانند معصوم بشوند، حالا بیبیدوعالم(س) که اصلاً خلقتش با خلقتهای دیگر تفاوت دارد، نمیتواند؟!
* منبع عصمت و علم ائمّه
جابر است میگوید: از وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) پرسیدم: چرا بیبیدوعالم(س)، «زهرا» نام گرفت؟ معنای این زهرا چیست؟ حضرت بیان فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتِ الزَّهْرَاءَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِه» لذا همین مطلب یک دلیل و برهان بیان کردن «غضّوا ابصارکم» در فردای قیامت است. محرم و نامحرم یک بحث جدایی دارد. میگویند: به قدری باهیبت و با عظمت است که بیان میشود: دیگر آنجا عنوان اینکه مثلاً نامحرم باشد، اینطور نیست. بلکه منظور همین نور با عظمت ایشان است. مادر گیتی است. أمّ ابیهاست که قبلاً معانی أمّ ابیها را توضیح دادیم. لذا به قدری نور با عظمت آنجا جلوه میکند که متحیّر میشوند. اصلاً شاید حال انسانها عوض شود.
حصرت در ادامه میفرمایند: «فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا، وَ غَشِیَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِکَةِ، وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ، وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا، مَا هَذَا النُّورُ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ: هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی، وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی، خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی، أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی، یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی، وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی»، عجیب است که اینطور تبیین فرمودند. میفرمایند: وقتی پروردگار عالم این نور را خلق کرد، نور جمال بیبی دو عالم، عنصر شجره طیّبه خلقت، عصمتاللهالکبری، حجّت علی حجج الله، حضرت فاطمه زهرا(س)، آسمانها و زمین را درید و به نورش، آسمانها و زمین، روشن گردید. چشمهای ملائکهالله نوع دیگری شد، تعجّب کردند و ناخودآگاه به سجده افتادند. بعد عرضه داشتند: خدایا! سیّد ما! معبود ما! این چه نوری است؟ پروردگار عالم فرمود: این، نور من است که در آسمانها ساکنش کرده بودم.
سموات و الارض هست. جالب است این مطلب را از لسان مبارک آن مرد الهی، آیتالله سعادتپرور ، بیان میکنم. ایشان بیان کردند: اینکه فرمودند: «وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی» شاید این سماوات و ارض نباشد. چون پروردگار عالم در قرآن راجع به جنّت خودش اینطور صحبت کرد. در قرآن جنّات و رضوان دارد، امّا یک بار بیشتر «جنّتی» ندارد که آن هم برای بندگان خاص خودش و نفس مطمئنّه است. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَـئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی» اوّل میفرماید: داخل در بندگانم شوید، همین که انسان، عبدالله بشود و بعد هم فرمودند: در جنّت من وارد شوید.
اینجا هم که فرمودند: «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی، وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی» شاید مطلب دیگری است. چون فرمودند: وقتی خدا این نور با عظمت را خلق کرد، چشمهایشان یک طوری شد و مدهوش شدند. بعد به سجده افتادند و پرسیدند: ای پروردگار ما! آقای ما! «مَا هَذَا النُّورُ؟» پروردگار عالم فرمود: «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی، وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی» این، نور من است که این را ساکن کرده بودم در آسمان خودم. نه این سماوات، این «سَمَائِی» چیست؟ نمیدانیم.
اصلاً مگر ما همه سماوات را میدانیم که چیست؟ ما خودمان هم در سماواتیم. عرض کردم که ارض در مقابل عرش تبیین میشود. حالا ما هم خودمان در سماواتیم. چون گفتم که وقتی به کره ماه میرویم، نگاه میکنیم و میبینیم که انگار کره زمین هم در آسمان است. کره زمین معلّق است، هم دارد دور خودش میچرخد و هم دور خورشید. اینجا آسمان اوّل است و بعد آسمان دوم و ... که این روایت را خواندم که حضرت امام صادق (ع) فرمودند: آسمان اوّل مثل یک توپ میماند در آسمان دوم، بعد آسمان دوم و آسمان سوم و اینها مثل طومار است. امروز تلسکوپها نشان داده که اتّفاقاً حالت طومار دارد و پیچشی است که آن موقع امام فرموده بودند. علم لدنی، علم الهی است. آن موقع امام فرمودند: اینها طومار است و در هم پیچیده میشود و بعد فرمود که پروردگار عالم همه این طومار را به آنی به هم میپیچاند. آیا همان کسی که خلق کرده، آن یگانه، بلد نیست؟! امروز این علم به ظاهر علم فهمیده که اینها طومار است و علم نجوم این را درک کرده است.
«وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا، مَا هَذَا النُّورُ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ: هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی، وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی»، خداوند فرمود: من از آن نور با عظمتم او را خلق کردم. معلوم میشود که انوار مختلف است.
بعد هم فرمودند: «أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی، أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی، یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی، وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی»، خارج میکنم او را از صلب انبیاء که او افضل جمیع انبیاء است و من از این نور ائمه هدی را که آن علوم مختلف را دارند، بیرون میآورم.
حالا آیا از اینجا عصمت را متوجّه نمیشویم، آن عصمتی که روایاتش را خواندم که حتّی من و تو هم میتوانیم معصوم شویم و به آن میگویند: تالی تلو معصوم و به صراحت بیان کردیم: کسی که به تقوا برسد، خدا او را در مقام عصمت قرار میدهد و حالش را حال متغیّری میکند و مؤیّد به علم لدنی میکند.
این حضرات که دیگر از اوّل اینطور بودند. حضرت زهرا هم نور الهی است، معلوم است، علم و همه چیز را دارد. برای همین است که وقتی میبیند امیرالمؤمنین نگران هستند، بیان میکند: نگران چه هستی، نزدیک بیا که از آن چیزی که قبلاً اتّفاق افتاده و آن چیزی که الآن به وجود آمده و حتّی آن چیزی که اتّفاق نیفتاده برای تو بیان میکنم.
این نوری است که پروردگار عالم فرمود: ائمه هدی از او خارج میشود و این هم که در دعای کمیل بیان میشود: «وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْءٍ» وجود نازنین بیبیدوعالم و از نور اوست که طبیعی است که این علم را دارد.
مگر نه اینکه أباصلت متعجّب شد که چطور است حضرت ثامنالحجج، چینی میآید، چینی با او صحبت میکنند.
وقتی در نیشابور وارد شد، با آن پیرزن، به لهجه خودشان صحبت کرد. در همان محلهای که آن پیرزن جلوتر جارو زد که شاید او آمد و حضرت وقتی رسید، گفت: من هم رسم جدّم را انجام میدهم و هر جا که شتر خوابید، میروم. چون سران و بزرگان نیشابور آمدند که آقا! باید منزل ما بیایند، آقا فرمود: نه، این کار را نکنید، گله درست میکنید، هر جا شتر خوابید، همان جا میروم. شتر را رها کردند، درب خانه آن پیرزن رفت که صبح جارو میکرد و یک امیدی در دلش بود و میگفت: شاید آقا آمد، یکدفعه دیدند که شتر آنجا نشست. حضرت با او به زبان محلّی حرف میزد، فرمود: چکریه، حالت خوب است؟ او هم تعجّب کرد و شروع کرد با حضرت به زبان محلی صحبت کرد.
حضرت در اهواز آمد، به زبان عربی بادیه نشینها حرف زد.
مناظرات علمی گذاشتند و بزرگان ادیان از این طرف و آن طرف آمدند، به زبان آنها حرف زد. عرض کردم: این خودش تیر خلاص بر مأمون بود و بعداً هم خودش فهمید که عجب حماقتی کرده، میخواست مکر کند، امّا باخت، «و مکروا و مکر اللّه و اللّه خیر الماکرین». یونانیها که میروند، با آنها یونانی صحبت میکند. با چینی، چینی صحبت میکند. با هندی، هندی صحبت میکند. با ترکی، ترکی صحبت میکند. با یک عدّه فارسی فصیح صحبت میکند، با عدّهای دیگر فارسی محلی صحبت میکند.
أباصلت که این همه خدمت امام بوده، تعجّب کرد که آقا چیست؟ میفرمایند: ما امام هستیم، علم لدنی داریم.
این روایت هم میفرماید: از نور بیبی دو عالم، همه ائمه خلق شدهاند، همه آن علومی که آنها دارند، از این نور است. لذا معلوم است که عصمت ائمّه هدی هم از نور عصمت الله الکبری است و اینکه میگویند: حجّت علی حجج الله، منظور همین است.
مگر میشود او را شناخت؟! عالم، صدف است و فاطمه گوهر او؛ گیتی، عرض است و این گوهر، جوهر او. شناخته نمیشود، همه عقلای عالم جمع شوند، اصلاً نمیتوانند. به آیت الله العظمی ادیب، ابوالعرفا عرض کردیم: آقا شما کم راجع به بیبی دو عالم صحبت میکنید، فرمودند: آه! فاطمه! آه ... مگر میشود کسی فاطمه را بشناسد؟!
* داغ حضرات معصومین، با شنیدن نام فاطمه (س) تازه میشد
همین روایت را عرض کنم و بحثم را تمام کنم. این بحثی که بیان کردم نگران رزق و روزی هم نباشیم، آقاجان از ما ناراحت است، باز هم تأکید میکنم، چون وظیفه دارم تأکید کنم که دنبال نسل برویم. روایتی در وسایل الشیعه است که سکونی میگوید: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَکْرُوبٌ» من خدمت حضرت صادق القول و الفعل(ع) رفتم، نارحت بودم و کربی داشتم، « فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ مَا غَمَّکَ» پس حضرت پرسید: غمت از چیست؟ «فَقُلْتُ لَهُ وُلِدَتْ لِی بِنْتٌ» پس گفتم: خدا به ما فرزند دختری داده، «فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» پس حضرت فرمود: ای سکونی! اگر سنگینی داشته باشد، زمین سنگینی او را تحمّل میکند و خدا رزق او را میدهد.
عرض کردیم در احادیث القدسیه شیخ حرّ عاملی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) است که شبی از آخر ماه بود، ظلمت و تاریکی مطلق بود. موسی کلیم دارد با پروردگارعالم مناجات میکند، یک دفعه پروردگارعالم فرمود: موسی! میخواهی بدانی ما چگونه رزق می-دهیم؟ گفت: بله. خدا، یک شعبه نور از آسمان آورد، در آن تاریکی مطلق آخر ماه، نوری روی یک سنگ آمد، گفت: این سنگی که کنار پایت هست را بردار، زیرش یک سنگ دیگری هست آن را هم بردار، یکدفعه با آن نور دید که مورچهای بسیار سیاه در آنجاست. میدانید انواع مختلف مورچهها هستند، زرد رنگ، نارنجی رنگ، کوچک، بزرگ، پاهای کوچک، پاهای بزرگ و ... . امّا در آنجا آن نوع سیاه سیاهش بود. پروردگار عالم گفت: این مورچه سیاه را ببین. نور رفت، نگاه کرد، دید یک پر کاهی به دندان دارد. پروردگار عالم گفت: من این را که خلق کردم، رزقش را هم میدهم. به تعبیری که در عامیانه داریم: هر آن کس که دندان دهد، نان دهد.
لذا حضرت میگویند: «تَعِیشُ فِی غَیْرِ أَجَلِکَ وَ تَأْکُلُ مِنْ غَیْرِ رِزْقِکَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّی»، از چه ناراحتی؟ نگران نباش خدا به او از غیر رزق تو، رزق میدهد. تو فکر نکن مال تو را میخورد، خیر، خدا میدهد.
مثل همان که بیان کردم این سینه مادر تا قبل از اینکه به دنیا بیاییم، حتّی یک دقیقه قبلش که مادر دارد درد میکشد و درد زایمان هست، شیر ندارد و اگر بچّه دیگری را بیاورند و این سینه را در دهان او بگدارند و او بمکد، ابداً شیر نمیآید. این را که عرض میکنم در پزشکی امتحان کردند. امّا وقتی بچّه میآید، شیر دارد. این لبن سفید، گوارا، عالی، چیست؟ بچّه که دندان ندارد چیزی بتواند بخورد؛ پس ببینید خدا چقدر رزاق است. از همین جا باید بفهمیم که خدا اینطور عنایت کرده، قربانش بروم، خدایی که هوای ما را دارد، چرا گناه کنیم؟!! نمیسزد انسان در این راه مراقبه کند؟!
حالا اینطور است، حضرت فرمودند: او که رزق تو را نمیخورد، خدا به او میدهد. ما فکر میکنیم ما داریم به بچّههایمان میدهیم، کما اینکه در روایت داریم: فرزند تا وقتی خانه پدر و مادرش است، بیخیال است، امّا وقتی ازدواج میکند، فکر میکند حالا خودش است که رزق به دست میآورد و نگران میشود.
در باب رزق روایت است که پروردگار عالم میگوید: من سه جا متعجّبم که چرا متوجّه نیستی، یکی، موقعی که در رحم بودی، از کجا رزق داشتی؟ یکی موقعی که به دنیا آمدی، از کجا رزقت آمد؟ یکی هم موقعی که در حال رشد و نمو در خانه پدر بودی، میرفتی و میآمدی و میخوردی، از کجا رزق داشتی؟ پس حالا که ازدواج کردی، نگران چه هستی؟! نگران نباش.
این فرمایش حضرت یک آرامشی به او داد. بعد حضرت فرمودند: «فَقَالَ مَا سَمَّیْتَهَا» اسمش را چه گذاشتی؟ «فَقُلْتُ فَاطِمَةَ» عرضه داشتم: فاطمه، «فَقَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ» تا حضرت این را شنید، سه مرتبه فرمود: آه! آه! آه! سپس حضرت دستش را به بر پیشانی زد - اینکه بعضی گریه میکنند و دست را به پیشانی میزنند، سنّت است -
گفتم: مگر چه شد؟ مگر من چه گفتم؟ من گفتم: اسم فرزندم فاطمه است. حضرت بعد از اینکه چند بار این کار را کردند، فرمودند: «أَمَّا إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا» حال که اسمش را فاطمه گذاشتی، نکند یک موقعی به او فحش دهی، یا لعن و سبّش کنی و یا یک موقع او را بزنی. حالا که اسمش را فاطمه گذاشتی، جرأت نداشته باش که یک موقع دست روی او بلند کنی.
داغ حضرات معصومین، با شنیدن نام فاطمه تازه میشد. این دلالت بر کجاست؟ این دلالت بر نامهای دارد که خود آن ملعون برای معاویه نوشت. خودش گفته که من دو سه جا، او را زدم، نوشته: یکی، آنجایی بود که او پشت در بود. اوّل در را یک مقدار باز کرد. دیدم که باز نمیکند و محکم گرفته است؛ معاویه! به خدا قسم دستم را دراز کردم و به صورتش زدم، در حالی که روبنده داشت، امّا صدای افتادن گوشوارهاش را از گوشش شنیدم. این را در نامهای که به معاویه(لعنت اللّه علیهما) مینویسد، دارد.
یک جا هم میگوید: من در کوچه دیدم که آن خطبه را خواند و فدک را پس گرفت، دیگر در کوچه بنی هاشم بود، آمدم جلویش را گرفتم، گفتم: پس بده. گفت: نمیدهم، خود خلیفه داده است. هرچه کردم، نداد. معاویه! هر چه زور داشتم در بازوی خودم قرار دادم. آخر یک مرد عرب خشن، یک زن هجده ساله، یک گل را همینطور هم بزند، میافتد، امّا میگوید: هرچه زور داشتم در بازوی خودم قرار دادم، دست خودم را بالا آوردم و چنان بر سینه او زدم که نقش زمین شد! ...
السّلام علیک یا فاطمة (س)، یا بنت محمّد (ص)
به گزارش همدان ورزش به نقل از ایرنا، هادی سبزواری، همدان را از قطب های اصلی ورزش صبحگاهی کشور برشمرد و گفت: سال گذشته موفقیت های ارزنده ای در توسعه فراگیر ورزش های همگانی داشتیم و توانستیم ضمن افزایش آمار ورزشکاران سازماندهی شده، مشارکت یکصدهزار نفر را در برنامه های متنوع داشته باشیم.
وی بیان داشت: در سال گذشته بیش از یکصد برنامه متنوع در رشته های زیرمجموعه ورزش های همگانی استان همدان برگزار شد و توانستیم بیش از 10 درصد از جمعیت استان را در ورزش های همگانی مشارکت دهیم.
سبزواری افزود: هم چنین طی سال گذشته 20 هزار ورزشکار به صورت سازمان یافته تحت پوشش بیمه ورزشی قرار گرفتند.
رییس هیات ورزش های همگانی استان همدان بیان داشت: روحیه مشارکت پذیری و فعالیت بانوان در ورزش های همگانی استان همدان طی سال گذشته قابل تقدیر است و حضور چشمگیر آنها در برنامه ها باعث شد تا سال آینده برنامه ریزی بهتری را برای این قشر از جامعه داشته باشیم.
وی برگزاری همایش های پیاده روی را یکی از مهمترین عوامل در ترغیب خانواده ها به ورزش دانست و گفت: انتظار داریم فرمانداران و خیرین ورزش دوست شهرستان ها به اهمیت برگزاری این همایش ها توجه داشته و سال جاری شاهد برگزاری همایش های پیاده روی در سطح شهرهای مختلف استان باشیم.
وی خاطرنشان کرد: اجرای برنامه ورزش صبحگاهی به صورت استانی، میزبانی رشته های مختلف ورزش های همگانی، افزایش بیمه شدگان و ترویج برنامه های نشاط آور برای خانواده ها از مهمترین برنامه های امسال هیات ورزش های همگانی استان همدان است.
فعالیت ورزش های همگانی استان همدان براساس آمارها جزو سه استان برتر در کشور به شمار می رود.
هم اکنون بیش از 30 کمیته ورزشی تحت پوشش ورزش های همگانی استان همدان قرار دارد.
محمد ضروری امروز در گفتوگو با خبرنگار ما با اشاره به مسابقات انتخابی تیم ملی آبهای آرام بانوان اظهار کرد: تست انتخابی تیم ملی آبهای آرام بانوان با حضور 50 ورزشکار از هفت استان از 26 اسفندماه در دریاچه آزادی آغاز شد و پس از برگزاری رقابتهای نهایی نفرات برتر معرفی شدند.
وی با اشاره به ترکیب تیم بانوان همدان گفت: تیم قایقرانی استان با ترکیب آرزو حکیمی، متینه نوری، مهسا بیگدلی، مونا نوری، نرگس خدابندهلویی، هیوا افضلی، عارفه علیمرادی و پریسا مجنونی به مربیگری نسرین عابدین فیروز و سرپرستی میترا مرادیرفعت در این مسابقات حضور یافتند.
رئیس هیئت قایقرانی همدان ادامه داد: قایقرانان استانهای همدان، هرمزگان، تهران، مازندران، کرمانشاه، اصفهان و آذربایجان شرقی در ردههای سنی زیر 23 سال و بزرگسالان و در دو ماده کایاک و کانو با یکدیگر رقابت کردند.
وی خاطرنشان کرد: پس از برگزاری مسابقات مسافت 1000 متر در دو بخش انفرادی و گروهی چهره نفرات برتر این رقابتها مشخص شد.
ضروری با بیان اینکه در بخش کایاک آرزو حکیمی از همدان با 74 امتیاز در جایگاه نخست ایستاد، گفت: هدیه کاظمی از هرمزگان با 70 امتیاز دوم شد و مائده طهماسبی از تهران با 68 امتیاز در رده سوم قرار گرفت.
وی ادامه داد: مونا ابراهیمی از تهران، مینا عبداللهی از هرمزگان، مهسا آذری از تهران، سارا حنیفهزاده از تهران، کیانا کمالزاده از هرمزگان، سارینا اشتیاقی از تهران و سارا کاظمی از هرمزگان در ردههای چهارم تا دهم جای گرفتند.
رئیس هیئت قایقرانی همدان افزود: در بخش کانو کانادایی نیز پس از برگزاری دور انفرادی و گروهی فاطمه کرمجانی از کرمانشاه با 30 امتیاز عنوان اول را کسب کرد.
وی ابراز داشت: معصومه داناپور از آذربایجان شرقی با 26 امتیاز دوم شد و نادیا تالانک و هیوا افضلی هر دو از کرمانشاه با 23 امتیاز در رده سوم ایستادند.
ضروری ادامه داد: آتنا رئوفی از گیلان، نرگس خدابندهلو از همدان، زیبا سماکحرفه از گیلان، پریسا محمدزاده از گیلان، مهسا کهنسال از خوزستان، سارا درختی از گیلان و فرشته نیسیان از تهران چهارم تا دهم شدند.
ضروری در خصوص برترینها پس از برگزاری مسابقات 1000 و 500 متر گفت: در بخش کایاک آرزو حکیمی از همدان، هدیه کاظمی از هرمزگان، مائده طهماسبی از تهران، مهسا آذری از تهران، مینا عبداللهی از هرمزگان، مونا ابراهیمی از تهران، کیانا کمالزاده از هرمزگان، سارینا اشتیاقی از تهران، مائده شورگشتی از تهران و سارا کاظمی از هرمزگان در ردههای اول تا دهم ایستادند.
وی عنوان کرد: در بخش کانو نیز فاطمه کرمجانی از کرمانشاه، معصومه داناپور از آذربایجان شرقی، نادیا تالانک از کرمانشاه، آتنا رئوفی از گیلان، هیوا افضلی از هرمزگان، پریسا محمدزاده از گیلان، نرگس خدابندهلو از همدان، زیبا سماکحرفه از گیلان، مهسا کهنسال از خوزستان، سارا درختی از گیلان و فرشته نیسیان از تهران در ردههای اول تا دهم قرار گرفتند.
رئیس هیئت قایقرانی همدان یادآور شد: قایقرانان استان همدان سال 93 با درخشش در مسابقات مختلف در دو بخش بانوان و آقایان توانستند به اردوهای تیم ملی در مادههای مختلف راه پیدا کنند.
وی خاطرنشان کرد: بانوان در رقابتهای انتخابی تیم ملی آبهای آرام نیز خوش درخشیدند و آرزو حکیمی بانوی پارو به دست خوشآتیه استان نیز بار دیگر قایقرانی همدان را در کشور مطرح کرد.
انتهای پیام/
به گزارش همدان ورزش؛ باشگاه پاس در شش سال گذشته با هدف ساماندهی به وضعیت لیدرها و مشوقین فوتبال سعی کرد تا آنان را به تماشگران و مشوفقین فرهنگی فوتبال تبدیل کند و در ابتدای پاس در لیگ برتر این تیم موفق بود عنوان برترین تماشگر سال 87 فوتبال ایران را به خود اختصاص دهد که در این امر جلیل الماسی لیدر سابق این تیم نقش مهمی را در کنار سایرین ایفا کرد.
الماسی در کنار حضور در فوتبال سابقه خوبی نیز در کشتی داشته است و زمانی که وی لیدر تیم گراد در لیگ برتر کشتی بود این تیم موفق شد عنوان قهرمانی مسابقات را به خود اختصاص دهد.
وی این روزها مسوول لیدرهای پاس همدان است و برای صعود تیم محبوبش تلاش های فراوانی را انجام می دهد الماسی در خصوص برنامه این فصل کانون هوادران پاس گفت: امسال سه برنامه را در کانون هوادران دنبال می کردیم که نخستین برنامه ما تمرکز بر روی سلامت مالی لیدرها بود و در گام های بعدی به دنبال جذب هوادار و حمایت ویژه از تیم بودیم که خوشبختانه در سه برنامه نیز موفق بودیم.
وی افزود: در حال حاضر 3860 نفر در کانون هوادران پاس همدان عضو هستند و هر بازی برای این عزیزان پیامک ارسال می شود و 9 لیدر نیز در باشگاه فعالیت می کنند.
مسوول لیدرهای باشگاه پاس همدان افزود: امسال نیز تیم پاس در شرایطی گام به مسابقات گذاشت که اوضاع و احوال خانواده فوتبال هم بابت سقوط الوند و نتایج ضعیف فصل گذشته خوب نبود و کانون هواداران باشگاه پاس بویژه لیدرهای این تیم تلاش فراوانی کردند تا بتوانند بازهم حضور حداکثری تماشاگران را در ورزشگاه فراهم سازند.
وی تصریح کرد: خوشبختانه در این مدت با مدیریت مدبرانه مهندس یدی کانون هواداران توانست مشوقین خوبی را در حمایت از تیم پاس پرورش دهد و امسال نیز دو لیدر جدید به باشگاه اضافه شدند.
الماسی اظهار کرد: موضوعی که امسال بیش از گذشته مدنظر بود و شاهد آن هستیم، تعامل نزدیک لیدرهای تیم با مدیرعامل باشگاه بوده به طوری که به تاکید مهندس یدی هیچ گاه در ورزشگاه شعارهای غیراخلاقی داده نشد و همواره فضای سکوهای تماشاگران مملو از حمایت و تشویق حتی در مواقعی بود که پاس از تیم حریف عقب می افتاد.
وی در خصوص ویژگی های یک لیدر موفق گفت: کاری که لیدرها در سکوهای تماشاگران انجام می دهند بسیار سخت است و هر لیدر باید سکوهای محدوده خود را به خوبی مدیریت کند و آنان در بازی های پاس به حمایت شایسته از تیم ترغیب و تهییج کند و به همین دلیل یک لیدر علاوه بر صدای رسا باید یک مدیر خوب نیز باشد.
مسوول لیدرهای باشگاه پاس همدان افزود: نقش مهم لیدرها و مشوقین در موفقیت تیم پاس غیر قابل انکار است و آنها باید در دیدارهای باقی مانده با تداوم این تشویق و ترغیب ها، انگیزه لازم را در بین کادر فنی و بازیکنان ایجاد نمایند به همین دلیل سعی ما این است در دیدار حساس برابر راهیان کرمانشاه 100 هوادار را در قالب دو دستگاه اتوبوس به کرمانشاه اعزام نماییم.
وی تصریح کرد: در کانون هواداران اتحاد خوبی بین لیدرها ایجاد شده است و هدف ما موفقیت باشگاه است و تنها نام پاس همدان مطرح است و مطمئن هستیم اگر این اتحاد و همدلی دوام داشته باشد و نیز حمایت های مدیران از آنان قطع نشود می توانیم پاس را به لیگ برتر برسانیم.
الماسی تاکید کرد: مردم خوب همدان و تماشاگران باید نسبت به حساسیت بازی ها آینده و لزوم حمایت های بیشتر آگاه باشند و برای حمایت از تیم پاس و صعود این تیم به ورزشگاه بیایند و قطعا امسال با تعامل و همدلی تمامی اعضا و دلسوزان تیم پاس به رسیدن به لیگ برتر دور از دسترس نیست.
وی با قدردانی از تلاش های داوود مهابادی در موفقیت های اخیر پاس گفت: مهابادی یکی از پرتلاش ترین و با اخلاق ترین مربیان است که طی سالیان اخیر به همدان آمده است و وی به اخلاق توجه بسیاری دارد و امسال بازیکنانی جذب باشگاه شدند که جزو با اخلاق ترین های فوتبال ایران هستند و خوشبختانه در این فصل کوچکترین مورد اخلاقی نداشته ایم.
مسوول لیدرهای باشگاه پاس همدان در خصوص تلخ ترین و زیباترین لحظات خود در این عرصه گفت : با آنکه یک پرسپولیسی دوآتیشه هستم اما شکست سه بر صفر پرسپولیس افشین قطبی در همدان شیرین خاطره من در سال های اخیر بوده است و سقوط پاس به لیگ دسته اول تلخ ترین خاطره من در این سال ها می باشد.
وی در پایان افزود: جا دارد در پایان از تلاش های لیدرهای باشگاه و همچنین روسای گذشته کانون هواداران و مدیرعاملین سابق باشگاه پاس تقدیر و تشکر کنم.
انتهای پیام/