به گزارش همدان ورزش؛ در فوتبال 2 دسته تفكر رواج دارد: برخي خوشبين هستند و مابقي واقعبين. براي ما اما امروز ديگر فرقي نميكند، خوشبين باشيم يا بدبين، واقعبين باشيم يا خيالپرداز بايد پذيرفت كه سقوط الوند همدان به ليگ 3 بيش از آنكه تصورش را كنيم رنگ واقعيت به خود گرفته است. كاخ آرزوهاي تيم محبوب شهر فرو ريخته است، روياهاي همان تيمي كه من و شما بي مرز دوستش داشتيم بر باد رفته و حالا تمام افرادي كه در ناكامي الوند نقش داشتند راحتتر ميتوانند سر بر بالشت بگذارند!
الوند همدان امروز و بعد از سپري كردن هفتههاي فوتبالي تار كه كاسه چهكنم چهكنم به دست داشت و روزهاي بسياري را در برزخ بلاتكليفي سير ميكرد، با آن سابقه خوب كه هوادارانش را وادار به افتخار و بالاگرفتن سر ميكرد، منزوي شده و سربازانش را حتي ياراي زمزمه هم نيست!
همان تيمي كه محبوبالقلوب مردمان فوتبالي اين شهر است و همان تيمي كه خاطرات خوبش با زندگي فوتبالي اين مردم گره خورده است. اصلا مگر ميتوان الوند را دوست نداشت؟ مگر ميتوان به تيمي دل نبست كه در صندوقچه خاطرات من و شما آقايي ميكند؟!
ما را ببخش تيم محبوب كه پنجره دعا را براي تو گم كرديم! ما را ببخش كه خوب دعا نكرديم تا همان ابتداي فصل زير چتر حمايتي شهرداري رفته و مديريت شهري گره از كار تو باز كند. اي كاش مسئولان دست روي دست نميگذاشتند و الوند به خانهاش باز ميگشت تا امروز نماينده دوستداشتني همدان در ليگ 2 را فانوس به دست نبينيم. كدام ديوار دنيا فرو ميريخت اگر الوند به شهرداري واگذار ميشد؟ آيا اگر شهرداري آقا بالاسر الوند بود اوضاع اين تيم از چيزي كه امرو گرفتارش شده بدتر ميشد؟!
ما را ببخش تيم محبوب كه پنجره دعا را براي تو گم كرديم! ما را ببخش كه دعاهايمان نگرفت تا تو موفق باشي. تو بايد در اين فوتبال براي خود و هوادارانت برو بيايي داشتي، اما چه كنيم كه برخي نخواستند! همان افراد غيربومي كه انگار موفقيت الوند مثل ضربات پتك بر مغزشان بود. همانهايي كه ابتداي فصل مدام تاكتيك "پاسكاري" را در پيش گرفتند تا دست آخر تيمي روي دست بماند كه زمان را از دست داده بود. الوند محبوب! فوتبال به تو روي ناخوشش را نشان داد، بازيگران غيرفوتبالي اين شهر نسخه تو را پيچاندند، اما تو سرت را بالا بگير!
بيا و ما را ببخش تيم محبوب! اي كاش دعاهايمان مستجاب ميشد و مالك باتجربه تو كه امروز ابهت روزهاي نه چندان دور خود در فوتبال همدان را بر باد داده، كمي "مديريت" به خرج ميداد تا بلكه هلهله و عروسي در كوچهات برپا شود نه اينكه صداي ضجه و شيون هواخواهانت گوشها را كر كند! اصلا آنهايي را ببخش كه بايد قبل از مرگ آرزوهاي تو براي زنده ماندنت تلاش ميكردند اما نميدانند فردا كه تو راه حضور در ليگ دسته 3 را در پيش ميگيري، توجيه كردن و مصيبتخواني نه دردي را دوا ميكند و نه جسم بي جاني را حيات دوباره ميبخشد!
الوند محبوب! نه اينكه بخواهيم مثل تمام ايرانيهاي عاشق فوتبال با آن احساسات وصف ناپذيرشان كه بعد از شكست با فرياد اين جمله كه "چيزي از ارزشهاي فلان تيم كم نميشود" مرهمي باشيم براي دردهاي دردناك تو؛ نه! فقط مطمئن باش ما و تمام آنهايي كه زندگي خود را در فوتبال اين خطه گذراندهاند تو را دوست داريم و امروز كه بيش از هر زماني سازندگان پروژه شكست تو كه همچون کبک سر در برف فرو بردهاند بدان كه از محبوبيت تو ذرهاي ميان اين مردم باوفا كاسته نشده است.
تو امسال بازيچه دست مرداني شدي كه در دوره بحران تيم كه روزهاي زيادي از فصل را شامل ميشد پنبه در گوش كردند و نقاب بر چشم زدند و شايد اصلا دوست داشتند فصل هرچه زودتر به خط پايان برسد تا مديريت نه چندان برنامهمحور تيم پرحاشيه اما محبوب شهر از اداره الوند شانه خالي كند. خلاصه ما را ببخش الوند! در قبال تو مثل روز روشن است كه هيچكش به وظايفش به خوبي عمل نكرد. نه دستگاه ورزش با آن جبروتش، نه مالك خوش برخورد با آن سابقهاش و نه مديرعامل تيم با آن كلاس كارياش! تو اما براي هميشه سرت را بالا بگير.
تيم فوتبال الوند همدان در شرايطي اين روزها در انتهاي جدول گروه چهارم ليگ دسته دوم روزگار ميگذراند كه قطع به يقين گزينه اصلي سقوط به ليگ دسته سوم باشگاههاي كشور محسوب ميشود. اين تيم در بازيهاي باقي مانده بايد تمام امتيازات را جمعآوري كند تا آنوقت كارش به اما و اگرهاي فوتبالي كشيده شود.
اين تيم امسال در باتلاق حاشيه بهسر ميبرد و از همان ابتدا در بيشتر محافل فوتبالي همدان اين جمله دهان به دهان ميشد كه الوند شانسي براي ماندن در ليگ 2 ندارد. آتش حاشيههاي زياد اين تيم كه بازگوكردنش در اين مقال نميگنجد از همان ابتداي فصل شعلهور شد، اما بد نيست از اتفاقات عجيب هفتههاي اخير اين تيم باخبر شويد.
وحيد قرهباغي مديرعامل تيم در نيم فصل و درست در روزهايي كه از سفر زيارتي كربلا بازگشته بود به دليل آنچه كه خود "مشغلههاي كاري فراوان" اعلام كرده استعفا ميدهد و پدرش حاج ناصر كه مالك تيم است با اين استعفا مخالف ميكند. جالب اينكه بعد از اين اتفاقات وحيد قرهباغي برخلاف مخالفت پدر ميلي به بازگشت نشان نداد و مالك تيم نيز تصميم گرفت بار تيم را بيشتر خود به دوش بكشد. به ماجراي سرپرست الوند هم كه چندي پيش استعفا داد و قائم مقام تيم شد خيلي نميپردازيم. فرد رسانهاي الوند ابتداي فصل تمام اتفاقات ريز و درشت تيم را چه در رسانهها و چه در فضاي مجازي در بوق و كرنا ميكرد، اما نيم فصل دوم تمام و كمال روزه سكوت اختيار كرد تا خود را از قافله متهمان پروژه شكست الوند جدا كند. صندلي فني الوند اما حكايت جالبتري دارد. روز گذشته و در جريان بازي عقب افتاده نماينده همدان برابر تيم سپيدرود رشت بيگمجاني سرمربي اين تيم روي نيمكت ننشست و اميد خورج بود كه عنان كار الونديها را بر عهده داشت. بيگمجاني كه خود يكي از متهمان اصلي ناكامي الوند به شمار ميرود اعلام كرده كه مديريت تيم از من خواست كه كنار تيم نباشم و من هم به اين خواسته تن دادم.
اما اگر حرف بيگمجاني را ملاك قضاوت فرض كنيم بازهم بايد به عملكرد مالك تيم نمره قبولي داد كه با اين همه شكست و ناكامي تا اين هفته انگشت روي تغيير سرمربي نگذاشت و وفاداري خود را ثابت كرد تا كار از كار بگذرد!
******
یادداشت : حامد صیفی
دیدگاه شما