میثم حجتی- تماشا
دیروز ظهر باز یک خبر شوک آور دیگر خواب نیمروزی مان را بهم زد تا باز یادمان بیفتد چقدر خواب ابدی نزدیک است، شاید سرمان را بگذاریم و هیچ خبر شوک آوری بیدارمان نکند. فوتبال ایران اولادش را از دست داد، امّا این پدر هیچگاه حق فرزندش را نداد، فرزندی که در دوره سرمربیگری قطبی در لحظات آخر جای خودش را در فهرست تیم ملی به محمد غلامی داد و بعد توسط
کی روش به تیم ملی برگشت و به مرور از سطح اول فوتبال ایران پاک شد. یکی از پرسپولیسی هایی که به استقلال پیوست و مانند همه سرخابی ها که به تیم رقیب رفته بود اظهار پشیمانی کرد، اما نمی دانم الان که دیگر با من نیست کدام یک از ما از رفتاری که با او داشتیم پشیمانیم.ملوان دیروز، سرخابی پریروز و پرنده امروز و خاطره فردا و آینده تمام شد و ما هر روز قصه جدیدی شروع می کنیم بدون هیچ درسی از باورنکردنی هایمان، از شوک ها و اتفاقاتی که انتظارش را نداشتیم، اما باز هم از هم فقط انتظار داریم و این توقعات از هم دورمان می کند اینقدر که این دوری به پهنای ابدیت می رسد، مهرداد آخرین روز فروردین رفت تا اردیبهشت به جز در تیم بهشتی مان که هر روز لیستش پرتر می شود با خاطراتمان بازی کند.
6 و 4 و سن ما همه عدد هستند، مهم این است که در بین این اعداد دوستی و مهربانی را جمع کنیم، دشمنی و کینه توزی را تفریق کنیم یا در افکار خوب و بدمان ضرب شویم و تقسیممان بر بخشش ها باشد یا که نه!
در نوروز امسال هادی نبود کنار پیام های تبریک مهرداد نبود و حالا در اردیبهشت ماه اولاد سرخابی انزلی چی ها در لیست این تیم ....
چقدر زود همه چیز دست نیافتنی می شود و ما برای دست یافتن به همه چیز زود دوستی هایمان را دیر
می کنیم و دور می شویم از این که ما هم می رویم ....! چقدر راحت به هم خیانت می کنیم، در حالی که هر لحظه ممکن است زندگی مقابل مرگ به ما خیانت کند. و در آخر می خواهم سیاه و سفید شوم بدون هیچ رنگی برای زدن پشتک واروی شادی پس از
خوب بودن ها...
دیدگاه شما