همراه اول
27. مهر 1395 - 9:12   |   کد مطلب: 28635
مصایب ورزش حرفه ای زنان در جامعه سنتی
اگر در رشته ورزشی متخصص بودی باز احتیاج داشتی که مدرکی در یک رشته درست و حسابی دانشگاهی داشته باشی – اگرچه کماکان چنین تفکری وجود دارد- یا اگر در رشته ای هنری فعالیت داشتی ، درس خواندن در یک دانشگاه و تحصیلات به قول معروف عالیه ضروری و الزامی بود. اما این محدودیت ها و باورهای سخت گاهی برای دختران شدیدتر می شد.

برای متولدین دهه ی شصت ، آدم های مجبور به تحمل دور ماندن از همه چیز ، آدم های دهه خطوط قرمز پهن و طولانی ، آدم های دچار به دردهای ناشی از باورهای درست یا غلط صلب، حضور در هر عرصه ای جز درس خواندن با کلی مشقت و سختی همراه بود. فرقی نمی کرد دختر باشی یا پسر مجبور بودی به پیروی از الگوی زندگی پدر و مادرت، الگوی رشدی که باید مو به مو آن را اجرا می کردی که گاهی والدین مصداق بارز این الگو بودند، اما گاهی قضیه سخت تر می شد، تو باید  هدف غایی و نهایی والدینت از آن چه نبودند و تو باید می شدی را جبران کنی  و همه چیز در درس خلاصه می شد. سیاست های جامعه برای متولدین این ماه به نحوی بود که آن ها را در یک پروسه درس خواندن اجباری اسیر کرده بودند، هر روز از هر جا دانشگاهی ، رشته ای و مقطع تحصیلی ظاهر می شد تا بتواند به صورت مقطعی فشار ناشی از ازدیاد جمعیت ناگهانی را کنترل کند. موج جوانی که  توی مدرسه ها و دانشگاه ها راه افتاده بود و به دلیل مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی ایران، چاره ای بهتر از درس خواندن برای آن نبود، آن روزها حرف های چندانی از پدیده های فرهنگی ناشی از این سیاست های شتابزده نبود، چون نگاه به جامعه نگاهی فرهنگی نبود.

wrzsh-bnwt-yd5

خوب یادم می آید که در آن روزها ، یادگرفتن هنر، آموختن موسیقی، ورزش کردن  نه تنها از ضروریات زندگی نبود، بلکه نشانه های جدا شدن از مسیر مقدس درس خواندن به سبک عادی مدرسه و دانشگاه بود. یعنی اگر در رشته ورزشی متخصص بودی باز احتیاج داشتی که مدرکی در یک رشته درست و حسابی دانشگاهی داشته باشی –  اگرچه کماکان چنین  تفکری وجود دارد- یا اگر در رشته ای هنری فعالیت داشتی ، درس خواندن در یک دانشگاه و تحصیلات به قول معروف عالیه ضروری و الزامی بود. اما این محدودیت ها و باورهای سخت گاهی برای دختران شدیدتر می شد.

پسرها راحت تر بودند، یک توپ پلاستیکی می انداختند توی زمین و دو تا دروازه با چند تکیه چوب یا بلوک سیمانی درست می کردند و غروب های تابستان را به ورزش می گذراندند. اما دخترها چون اجازه حضور در محیط های این چنینی را نداشتند، ورزش کردن برای شان کاری طاقت فرسا بود و ترجیح می دادند به پیروی از الگوهای سنتی رشد و جامعه پذیری در آن روزها زندگی خود را بگذرانند و اوقات فراغت خود را پر کنند.

ورزش در مدارس عذاب دیگری بود، ترکیب کفش های ورزشی و لباس ‌های ورزشی گشاد و زشت با مانتوهای بلند تا زیر زانو و مقنعه بر سر در محیطی که کاملا زنانه  و دخترانه بود عذاب دیگری محسوب می شد که دانش آموزان ترجیح می دادند در آن ساعت به حل تمرین های ریاضی و  فیزیک و درس خواندن بگذرانند.

وقتی چنین دیدگاهی در جامعه حاکم بود ، ورزش حرفه ای فقط در تعداد کمی از خانواده ها رایج بود و اگر خانواده ای از لحاظ مالی استطاعت نداشت ، فرزندانش می بایست ورزش کردن را از ذهن بیرون می کردند.  شاید هر کدام از ما خاطرات مشترکی از این محدودیت ها داشته باشیم ، اما اگر بخواهیم بهبودی در شرایط ایجاد شود ، نیاز به اعمال تغییراتی است. تغییراتی در حوزه های اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی که همه آن ها زیر مجموعه حوزه بزرگتری به نام فرهنگ هستند.

 

ما به عنوان جامعه در یک دستگاه فرهنگی زندگی می کنیم، یعنی هر کاری که انجام می دهیم یا بخشی از جریان فرهنگی در جهان است یا زاییده این جریان، پس اگر بخواهیم تغییراتی اعمال کنیم باید با ابزار پژوهش وارد شویم، پژوهش در روابط اجتماعی و ترتیب های نهادی، با بن مایه تصاویر فرهنگی محبوب که می تواند افکار عمومی را به سوی ارتقاء ورزش بانوان سوق دهد. پیدا کردن و توسعه یک چارچوب برای تجزیه و تحلیل و نشان دادن نسبت گفتمان بین اشکال مختلف فرهنگی در یک جامعه با شرایط مادی و معنوی زندگی زنان در آن جامعه ضروری است. زیرا این چارچوب می تواند با ابزار گفتمان، ناهمگونی و عدم همخوانی های بین اشکال مختلف فرهنگی یک جامعه را تبیین و با بررسی ویژگی های زندگی زنان در یک جامعه که به  دو بعد مادی و معنوی تقسیم می شود ، راهکارهای مناسبی برای توسعه و بهبود ورزش بانوان ارائه دهد.

*مجله ناجه 

دیدگاه شما

آخرین اخبار