همراه اول
20. دى 1393 - 9:28   |   کد مطلب: 22388
محرومیت از کشتی به دلیل نداشتن پاسپورت
چند روز پیش خبری مبنی بر محرومیت یک کشتی‌گیر نوجوان ملایری توسط هیأت کشتی استان توسط رسانه‌ها منتشر شد.

این اتفاق در وهله نخست به شدت عجیب بود. چرا هیأت کشتی یک نوجوان را محروم کرده است؟ در ابتدا ذهن همه ما که عادت کرده‌ایم پشت هر محرومیت مشکلی انضباطی ببینیم، به آن سمت رفت. فکر کردیم شاید او هم مانند خیلی‌های دیگر که دلیل محرومیت و از همدان رانده شدنشان اخلاقی است، چنین مشکلی داشته باشد. اما وقتی خبرها تکمیل شد، آنچه در ظاهر به نظر می‌رسید بیشتر و هولناک‌تر از هر مسأله انضباطی یا چنین چیزهایی بود.

یک نوجوان اهل روستاهای ملایر به دلیل اینکه پول نداشته پاسپورت بگیرد به گفته خود و مربی‌اش 2 سال محروم شده است! زمانی اگر چنین خبری منتشر می‌شد کسی باور نمی‌کرد. حداکثر این بود که وقتی پول نداری کاری را که به آن علاقه داری ول می‌کنی و می‌روی. ولی حالا ظاهراً اگر پول نداشته باشی و به هر دلیل نتوانی در بوروکراسی عجیب فدراسیون و هیأت دوام بیاوری، حذف می‌شوی.

اهل روستای رضوانکده ملایر است و تنها 16 سال سن دارد. حمیدرضا بختیاری، کشتی‌گیر 16 ساله ملایری زیر نظر سعید گودرزی به صورت حرفه‌ای کشتی را فرا گرفت. پس از حضور در مسابقه‌های کشوری نوجوانان در سال گذشته به همراه 4 نفر دیگر به عنوان نمایندگان همدان برای حضور در رقابت‌های جام جهانی کودک در تهران انتخاب شد. سپس مشکلات مربوط به پاسپورت پیش آمد و در نهایت موجب شد کشتی را ول کند و چوپان شود!

کشتی‌گیر مستعد روستای رضوانکده ملایر پس از مدت‌ها سکوت خود را شکست و در گفت‌وگو با خبرنگار کشتی ایسنا از آرزوهایش که بر باد رفته سخن گفت.

 پس از اینکه با محرومیت 2 ساله مواجه شدید به چه کاری مشغولید؟

 7-6 ماه است که اصلاً تمرین کشتی نداشته‌ام. البته باید بگویم با اتفاقاتی که افتاد دیگر از کشتی زده شده‌ام و نمی‌خواهم سراغش بروم. 6 سال زحمت کشیدم تا توانستم به اردوی تیم ملی نوجوانان برسم. اما خیلی راحت من را کنار زدند و با زندگی‌ام بازی کردند. 6 سال از همه زندگی و درسم زدم تا کشتی بگیرم.

 چرا پس از محرومیت به چوپانی روی آوردید؟

از صبح تا ظهر در مدرسه درس می‌خوانم و بعدازظهر تا غروب هم به چوپانی مشغولم تا کمک‌خرج خانواده‌ام باشم. البته اگر پدرم نبود به جای چوپانی باید گدایی می‌کردم. واقعاً از او قدرداني می‌کنم او خیلی برای بچه‌هایش زحمت می‌کشد. اما خب زمانه سخت شده است.

 پس کشتی چه می‌شود؟

خیلی راحت 2 سال محرومم کردند؛ زيرا نمی‌خواستند یک روستایی مطرح شود. وقتی دیدند همه حریفانم را در همدان شکست می‌دهم خیلی برایشان گران تمام می‌شد. کشتی وقت و پول می‌خواهد و به درد امثال من نمی‌خورد. امروز روزگار پول است و پول است که حرف اول را می‌زند. نمی‌توان بدون پشتوانه و پول به جایی برسی، یعنی خیلی‌ها نمی‌گذارند که برسی.

 گفتید مسئولان کشتی همدان نمی‌توانستند ببینند یک روستایی موفق می‌شود چرا چنین ذهنیتی داری؟

دیگر دوست ندارم برای استان همدان کشتی بگیرم. آنها فقط خودشان را قبول دارند نه ما روستایی‌ها را. یکبار برای مسابقه‌های استانی 7 کیلو وزن کم کردم. صبح وزن‌کشی کردم و بعدازظهر همه حریفانم را پشت سر هم بردم تا به فینال رسیدم اما آنها گفتند باز هم باید وزن‌کشی کنی چراکه فکر می‌کردند من سنگین‌تر از رقبایم هستم و به همین دليل آنها را شکست می‌دهم. می‌خواستند بهانه‌تراشی کنند و نگذارند که کشتی بگیرم اما وزن‌کشی کردند و دیدند که مشکلی ندارم. در فینال نیز پیروز شدم. البته دیگر این حرف‌ها مهم نیست؛ زيرا نمی‌خواهم به کشتی بازگردم و دیگر از کشتی زده شده‌ام.

 دليل محرومیت 2 ساله‌ات را می‌خواهیم از زبان خودت بشنویم

سال گذشته در مسابقه‌های کشوری با وجود مصدومیت شرکت کردم و عملکرد خوبی داشتم. پس از آن به همراه 4 نفر دیگر به نام‌های میلاد عبدی، سعید انوری، امیر چهاردولی و دانیال شریعتی با مربیگری تورج ظفری برای مسابقه‌های جام‌جهانی کودک در تهران انتخاب شدیم. هیأت کشتی همدان از ما خواست پاسپورت‌هایمان را در چند روز آماده کنیم و به آنها تحویل دهیم تا بتوانیم در مسابقه‌ها شرکت کنیم اما من هر کاری کردم نتوانستم پول پاسپورت را که بین 150 تا 160 هزار تومان بود، جور کنم. موضوع را به پدرم گفتم اما نتوانستیم به کسی رو بیندازیم. اگر به عمویم می‌گفتم می‌داد اما چون قبلاً از آنها پول قرض کرده بودیم نتوانستیم دوباره پول قرض کنیم. زمان هم همین‌طور گذشت تا اینکه آنها بدون اینکه سؤالی از ما بپرسند که چرا پاسپورت را تحویل نداده‌ای، به علت همین موضوع 2 سال من را از حضور در تمام مسابقه‌ها محروم کردند.

 چرا به مسئولان هیأت کشتی موضوع را نگفتید تا مشکلت را حل کنند؟

پیش از آن 2 بار به اردوی تیم ملی نوجوانان در تهران دعوت شدم و زیر نظر مراد محمدی کار کردم. همان موقع یکبار وقتی آریایی‌نژاد، نماینده مردم ملایر در مجلس شورای اسلامی که گاهی اوقات برای خواندن زیارت عاشورا به روستای ما می‌آمد را دیدم از او خواستم که به من کمک کند تا بتوانم مشکلاتم را حل کنم که او گفت با رضایی، رئیس اداره ورزش‌وجوانان ملایر صحبت می‌کنم و من را پیش او فرستاد تا مشکلم را حل کنم. وقتی پیش رضایی رفتم او مدام بهانه آورد و گفت که مشکل تو به ما مربوط نمی‌شود که بخواهیم کمک مالی کنیم. او گفت بهتر است پیش صفاری، رئیس هیأت کشتی ملایر بروم تا مشکلم را حل کند. اما پیش او هم که رفتم در آخر تنها یک دست لباس ورزشی و دوبنده به من داد و نه پول! بنابراین دیگر نتوانستم به آنها رو بیندازم؛ زيرا می‌دانستم کاری از پیش نمی‌برم. هرچند اگر می‌دانستم 2 سال می‌خواهند محرومم کنند،‌ هر جوری که بود می‌رفتم و باز هم به آنها رو می‌انداختم!

 چه آرزوهایی در کشتی داشتید؟

شب‌ها که به رختخواب می‌رفتم فقط به آرزوهایم فکر می‌کردم. دوست داشتم روزی رکوردهای جهان پهلوان تختی را بشکنم. دوست داشتم در المپیک طلا بگیرم و پرچم کشورم را به اهتزاز درآورم تا دل مردم بخصوص اهالی روستایمان را شاد کنم. دوست داشتم قهرمان شوم نه چوپان!

 چرا فکر می‌کنی در تهران می‌توانی به آرزوهایت برسی؟

پدرم می‌گوید در رودخانه قورباغه می‌توانی بگیری اما در دریا نهنگ. تهران هم مثل دریا می‌ماند. همین یونس امامی که دوستم است و توانست قهرمان نوجوانان جهان شود از شرایط تمرین در تهران خیلی راضی بود. من دیگر نمی‌توانم و نمی‌خواهم که برای همدان کشتی بگیرم.

دیدگاه شما

آخرین اخبار