همراه اول
9. دى 1394 - 9:10   |   کد مطلب: 26060
به مناسبت گرامی داشت یاد شهید ورزشکار، حاج مجید صانعی منتشر می شود؛
سلسله خاطرات شهید صانعی از زبان همسر(2)/ تصمیم بزرگ
سلسله خاطرات شهید صانعی از زبان همسر(2)/ تصمیم بزرگ
به مناسبت گرامی داشت یاد شهید ورزشکار، حاج مجید صانعی، سلسله خاطرات این شهید و سایر شهدای مدافع حرم در ویژه نامه ای منتشر خواهد شد که بخش اول آن را در ادامه می خوانید.

ادامه گفتگوی خبرنگار همدان ورزش با خانم شهرزاد صفری همسر شهید صانعی را در ادامه می خوانید.

 اما این مظلومیت مجید تنها در جامعه و عشق به همسر خلاصه نمی شود؛ بلکه شهید صانعی با طاها نیز که تنها پسری سه ساله بود همان گونه برخورد می کرد.

آنقدر خودش را برای فرزندش کوچک می کرد که گویی او نیز همانند طاها کودکی خردسال است و باید بازی های کوکانه را دنبال کند.

مجید صانعی که معنای همسر و پدری واقعی و مثال زدنی را به دوش می کشد همیشه نگران آینده تنها فرزندش است، که نحوه تربیت او چگونه خواهد شد و به کدامین سمت خواهد رفت؟

آری او بارها و بارها بر تربیت حسین گونه فرزندش تاکید داشت تا جایی که در مراسمات مذهبی طاها را با خود همراه می کرد تا او نیز در مکتب حسین(ع) و خاندان پاک و مطهر ایشان تربیت یابد و نمک گیر سفره ی اهل بیت شود.

شهید صانعی گویی خود نیز دلبخاتگی عجیبی را به این خاندان دارد و دیگر طاقت ماندن و مشاهده هیچ گونه جسارتی به حرم اهل بیت را ندارد.

روزهای پایانی تصمیمی عظیم است که او فرزند خود را هر روز در آغوش می کشد و بیشتر از قبل با او هم بازی می شود.

رفتارهای مجید صانعی تغییر کرده است، طاها را هر روز بیشتر از قبل دوست می دارد و در کاراهای منزل بیشتر به همسرش کمک می کند.

مجید صانعی که به دلیل مشغله کاری پدرش، وی را کمتر در منزل و کنار خود می دیده است، تمام فکرش معطوف به این است که طاها نیز درد دوری پدر را هیچ گاه و هیچ با تمام وجود احساس نکند.

خانم صفری که رفتار همسرش برای او کمی عجیب شده است، اندکی به فکر فرو می رود که دلیل شعله ور شدن عشق مجید به خانه و خانواده آن هم بعد از گذشت چند سال از زندگی چه چیز است؟

اما کسی از دل مجید خبر ندارد که دلش به وسعت اقیانوسی بی پایان شده است تا شاید لیاقت پیدا کند و سربند "کلنا عباسک یا زینب " را بر سر ببندد.

مجید باید تصمیمی بزرگ می گرفت؛ تصمیمی که شاید دل مشغولی تنهایی طاها را به واقعیت مبدل می کرد و همسرش نیز برای همیشه لقبی بزرگ را با خود حمل می کرد.

دفاع از حرم حضرت زینب(س) یا ماندن در کنار دنیایی از عشق و علاقه، فرزند و همسر؟ دنیایی که آن را با سختی به دست آورده است و برای هرچه بهتر شدن آن هر روز تلاش می کند.

دنیایی که از آن و در نگاه همسر و فرزندش بارها و بارها عشق واقعی را تجربه کرده است و تاکنون تلاش برای بیشتر شدن آن را افزایش داده است.

و اینجاست که ندای "هل من ناصر ینصرنی" بازهم دل و جان مجید را می لرزاند و بلاخره تصمیم نهایی را می گیرد تا شاید نام او نیز در کنار مدافعان حرم به چشم بخورد...

ادامه دارد....

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما

آخرین اخبار