همراه اول
6. بهمن 1394 - 8:41   |   کد مطلب: 26263
به مناسبت گرامی داشت یاد شهید ورزشکار، مجتبی کرمی منتشر می شود؛
سلسله خاطرات شهید کرمی از زبان برادر(2)/ دل کندن از سه ساله خود برای دفاع از حرم بی بی سه ساله
سلسله خاطرات شهید کرمی از زبان برادر(2)/ دل کندن از سه ساله خود برای دفاع از حرم بی بی سه ساله
به مناسبت گرامی داشت یاد شهید ورزشکار، مجتبی کرمی، سلسله خاطرات این شهید و سایر شهدای مدافع حرم در ویژه نامه ای منتشر خواهد شد که بخش دوم آن را در ادامه می خوانید.

ادامه گفتگوی خبرنگار همدان ورزش با جناب آقای یونس کرمی برادر شهید کرمی را در ادامه می خوانید.

مجتبی دیگر تاب ماندن را نداشت و  به نوعی مبارزاتی که هرچند کوتاه در مرز های غربی کشور انجام می داد دیگر او را راضی نمی کرد و در وجودش اضطرابی  بود برای رفتن.

اما رفتن به کجا؟ به جایی که شاید دیگر هیچ بازگشتی درکار نباشد و دیگر کسی تماس های مجتبی از مرز در هنکام عید را دریافت نکند.

رفتنی که دیگر ریحانه همان دختر سه ساله مجتبی، دیگر با انجام آن از سوی پدر شاید دیگر هیچ گاه دست نوازش او را بر سر احساس نکند و برای همیشه نام فرزند شهید را با خود داشته باشد.

تصمیم سخت است، تصمیمی که می تواند زندگی شخصی و آینده یک خانواده و یا حتی یک شهر را تغییر دهد و به نوعی اجرای این تصمیم برای یک کشور باعث افتخار شود.

و بلاخره تصمیم گرفته می شود؛ مجتبی با فرمانده دلاور تیپ 32 انصارالحسین(ع) همدان صحبت می کند که در ابتدا با مخالفت های وی روبرو می شود.

سردار فرجی یا همان حاج مهدی خودمان از مشکلات بسیار زندگی مجتبی خبردارد چرا که او همچون پدری مهربان همیشه درد و دل های نیروهایش را شنیده است و دلیل مخالفت با اعزام مجتبی نیز همین است.

اما تصمیم گرفته شده است و مجتبی کرمی دیگر تاب ماندن ندارد و روزانه چند بار به دفتر حاج مهدی می رود تا با رفتن او موافقت نماید.

بلاخره بازهم حاج مهدی در مقابل اراده پولادین یکی دیگر از مدافعان حرم کوتاه می آید و با رفتن مجتبی به منظور دفاع از حرم حضرت زینب(س) موافقت می کند.

شب موعود فرامی رسد و مجتبی کم کم کوله بار خود را می بندد تا برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) عازم سوریه و نبرد با تکفیری های داعشی شود.

شب سختی است و مجتبی می خواهد از بزرگترین دلبستگیش در دنیا یعنی همان ریحانه سه ساله دل بکند اما چه دل کندنی.

در شب اعزام مجتبی ریحانه را چندین بار  در آغوش می کشد تا شاید بتواند به نوعی خود را راضی کند که دیگر از ریحانه ی سه ساله ی خود سیر شده است.

او دفاع از حرم بی بی سه ساله را به بودن در کنار دختر سه ساله خود ترجیح می دهد و بلاخره ریحانه را از آغوش خود جدا می کند.

مجتبی نیز عازم سوریه می شود...

ادامه دارد....

انتهای پیام/

سلسله خاطرات شهید کرمی از زبان برادر(2)/ دل کندن از سه ساله خود برای دفاع از حرم بی بی سه ساله
برچسب‌ها: 

دیدگاه شما

آخرین اخبار