همراه اول
26. اسفند 1395 - 16:45   |   کد مطلب: 30607
پیروزی دیلی نوشت:یک قیچی برگردان ناصر ملک مطیعی را از فوتبال قاپید.

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش،مردی که نماد سینمای قبل از انقلاب محسوب می شود و تا همین چند وقت پیش اجازه بازی در سینمای ایران را نداشت گفت و گویی را با خبرنگار پیروزی دیلی انجام داد. ناصر ملک مطیعی آنقدر چهره ویژه ای بود که گفته می شود به خاطر اینکه در یکی از فیلم هایش با کلاه شاپو و کت مخملی ظاهر نشد و نقش یک جوان آن روزی را بازی کرد، لوتی ها و جاهل های آن مقطع در بازار جمع شدند و از او گلایه کردند. فیلم هایی که اگر ملک مطیعی با همان شمایل همیشگی اش یعنی کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز ظاهر نمی شد، با شکست تجاری عجیبی رو به رو می شد. ملک مطیعی 86 ساله گفت و گوی جذابی را انجام داد، این شما و این هم "مهدی مشکی" سینمای ایران.
- به عنوان یک سایت ورزشی دوست داریم از علاقمندی های شما به ورزش آگاه شویم... 
به هر حال من هم مثل هر ایرانی علاقمند به ورزش هستم و برخی از مسابقات و رویدادهای بزرگ ملی را می بینم.
- در جوانی فوتبال بازی می کردید؟  
من متولد 1309 هستم و زمانی که به سن دبستان رسیدم هنوز فوتبال در ایران رایج نبود. من بیش تر در دبستان والیبال بازی می کردم.خاطرم هست از اولین کسانی که فوتبال را به ایران آوردند و چه زحماتی کشیدند تا این رشته به مردم معرفی شد. بارها با محمود بیاتی که در ان زمان هافبک تیم ملی بود به ورزشگاه امجدیه که تازه ساخته شده بود می رفتیم. من حتی توپ جمع کن هم بوده ام و در کنار زمین توپ جمع می کردم.
- شروع مسابقات باشگاهی در تهران را یادتان هست؟ 
بله تیم هایی مانند توفان، نادر، شعاع و چند تیم دیگر در تهران حسابی معروف بودند. تیم منتخب این تیم ها هم به نام "کلنی" در مسابقات ملی ظاهر می شد که با افغانستان و ترکیه هم بازی کرد.
- خودتان هم فوتبال بازی کرده اید؟  
بله خدا رحمت کند حسین صدقیانی را که من او را پدر فوتبال ایران می دانم. او من را به همراه خیلی ها از دل مسابقات آموزشگاهی انتخاب کرد. 40،50 نفر شدیم به امجدیه رفتیم و بازی کردیم. 
 - خاطره ای از آن دوران دارید؟ 
بله یادم می آید در ان مقطع کسی قیچی برگردان نمی زد و مانند حالا نبود که یک بازیکن با همچین حرکتی با تشویق 70 هزار نفر رو به رو شود. من یک قیچی برگردان زدم و مرحوم صدقیانی فکر کرد که مسخره بازی در می آورم و بازی را دست کم گرفته ام. همان لحظه من را از زمین بیرون آورد و گفت که تو روی پله ها بنشین . من هم ناراحت شدم و برای همیشه از فوتبال رفتم. به هر حال من 20 ساله بودم و تازه فیلم بازی کرده بودم. کارم هم گرفته بود و وقتی برای فوتبال نداشتم. این خاطره چنان مرا آزرد که برای همیشه از فوتبال رفتم. جالب اینکه سینما من را از فوتبال قاپید.
- از عید و تعطیلات نوروزیِ روزگار حضورتان در سینما برایمان بگویید...  
در آن سالها به خصوص در دهه پنجاه که سینما پیشرفت خوبی کرده بود بیشتر تهیه کننده ها و کارگردانها دنبال این بودند یک فیلم خوب برای اکران نوروزی داشته باشند.
- زنده یاد پرویز خطیبی نویسنده قدیمی سینما و رادیو در خاطرات خود از برادران کوشان یاد کرده که اواسط زمستان با مراجعه به او خواهان یک فیلمنامه شده اند تا آن را برای عید آماده کنند. پانزده هزارتومان که پول زیادی بوده داده اند تا ظرف یک هفته بنویسد.  
همینطور است. زنده یاد خطیبی و نظام فاطمی نویسندگان خوبی بودند، نظام فاطمی کارگردانی هم می کرد.
- ظاهرا فیلم ( اوستاکریم نوکرتیم ) همان فیلمی است که خطیبی نوشت و پارس فیلم برادران کوشان هم آن را ساخت؟  
آنقدر فیلم داشتم که جزئیات یادم نیست اما ظاهرا همان است که اشاره کردی. 
 - به غیر از تولیدات داخلی بازار فیلمهای خارجی ها چطور بود؟ 
 به هرحال یکسری سینما داشتیم که فقط فیلم خارجی اکران می کردند. این فیلم های خارجی فقط تولیدات و ساخته های روز هالیوود بود که به صورت سراسری در تمام دنیا از جمله سینماهای خودمان اکران می شد.
- به هرحال سینمای خارجی هم مشتری و طرفداران خود را دارد.
فیلم هایی مثل حالا که بازیگرانی مثل آل پاچینو یا براد پیت دارد؟ این بازیکنان کجا و بازیکنان دوران ما کجا. آن زمان فیلم هایی با نقش آفرینی بازیگران درجه یک ما مثل زنده یاد فردین یا وثوقی با فیلم های مارلون براندو، گریگوری پک، کلارک گیبل و مارلون براندو رقابت می کردند. 
 - به هرحال هنرپیشه هایی مثل مارلون براندو غول های سینما بودند؟ 
کاملا درست است. به هرحال سینماروها در کنار این ها دنبال دیدن کمدی های ایتالیایی هم بودند. 
 - با این حساب و شلوغی کارهایتان در اسفند در تعطیلات عید استراحت می کردید؟ 
گاه اتفاق می افتاد در ایام عید هم کار می کردیم.
 - مردم بیشتر در آن دوره در کنار سینما اهل سفر هم بودند؟ 
آن زمان آبادان، خرمشهر، اهواز، شیراز و اصفهان در تعطیلات عید مقصد سفرهای نوروزی بود و مثل حالا که همه شمال می روند مشتری شمال خیلی کم بود. جالب این جاست بیشتر مسافران به هوای خرید جنس خارجی در تهران خرید عید نکرده و در همین تعطیلات می رفتند آبادان تا از لنجی دارها و بازار آبادان جنس خارجی بگیرند.
- در این سفرها در بین مردم و مسافران هم می رفتید؟ 
بیشتر این کار را نمی کردیم اما گهگاه اتفاق می افتاد برای خرید سری به بازار بزنیم که با مردم خوبمان روبرو می شدیم.
- می دانید اگر الان این اتفاق می افتاد چه قدر عکس سلفی و موبایلی داشتید؟  
زمان ما این جور نبود. مردم در برخورد با ما می ماندند چکار بکنند. فقط نگاه می کردند. یک عده هم نهایت امضا می گرفتند.
- عکس چطور؟  
آن موقع دوربین دست مردم نبود. عکاس فیلم یک دوربین آگفا هشت فیلمی داشت که سرهمان عکس ها هم دعوا بود.
- شما چند فیلم در ایام نوروز بازی کرده اید که مرتضی عقیلی هم همبازی شماست و دیالوگ های جالبی که به نظر می رسد فی البداهه یا همان پس گردنی دوبله است ردوبدل می شود.مثل فیلم ( آقا مهدی ) که در یک صحنه از واژه ناکس اوستا ضایع کن استفاده می کنید؟ 
آقای عقیلی یک جوان سینمادوست بود.کارش را باعشق دنبال می کرد که نشان می داد خیلی زود شاهد پیشرفتش خواهیم بود که همین هم شد. درباره استفاده از واژه های فی البداهه هم به هرحال همانطور که اشاره کردم مردم در ایام تعطیلات بیشتر دنبال کارهای کمدی بودند و کارگردانها و تهیه کننده ها به دوبلورها اجازه داده بودند که از دیالوگ های فی البداهه استفاده کنند.
 - بعد از کنار گیری از سینما یک مدت مشغول کارهایی مانند قنادی شدید.شعارتان این بود یک زمانی با فیلم هایتان خنده بر لب مردم می آوردید و حالا با شیرینی و قنادی؟ 
 به هرحال در سال های دهه شصت و ایام بعد از انقلاب سبک فیلم سازی عوض شده بود. نمی توانستم در خانه بمانم و تحمل بیکاری را نداشتم. بابت همین دست به یکسری کار مانند قنادی زدم که زیاد هم طول نکشید. بلد نبودم و خیلی زود جمعش کردم. اشاره شما هم درست است و دوست داشتم در ایام جنگ مردم کمی از فضایآن فاصله و کام خود را شیرین کنند. 
 - پس نتوانستید قناد بمانید؟  
گفتم که هر کاری عشق و ذوق خودش را می خواهد. کار ما در قنادی ادا بود و بابت همین موفق نبودیم.
- پس شما هم معتقدید هر کاری عشق خودش را می خواهد؟  
دقیقا. مثلا نگاه کنید زمان آمدن سینما به تهران و پیداش این هنر در ایران نمی دانستیم دیلوگ را چطور باید گفت. فارسی دوره قاجاری حرف بزنیم .کتابی باشد و رسمی یا داش مشتی که تمام این کمبودها را تحمل کردیم تا سینما رونق گرفته و به امروز برسد. امروزی که فقط یک نفر کارش بازیگردانی است. آن دوره بازیگر و نقش اول فیلم هم قاطی دیگران کمک می کرد تا وسایل فیلمبرداری را سر لوکیشن برسانند. اینها همه همان عشق است. 
 - تعطیلات نوروز را کجا می روید؟ 
این سالها بیشتر تهران هستم.
 - چاپ خاطراتتان به کجا رسید؟  
فعلا کامل نشده اما در صدد هستم در یک فرصت تمامش کنم.
- حرف آخر؟  
ممنون از شما و همکارانتان که همواره پیگیر ما هستید. جا دارد پیشاپیش فرارسیدن عید را به شما و همکارانتان تبریک بگویم. نوروز برهمه مردم کشورم و علاقمندان سینما مبارک باشد و برایتان آرزوی موفقیت دارم.
 

دیدگاه شما

آخرین اخبار