همراه اول
9. آذر 1396 - 8:58   |   کد مطلب: 32939
او قهرمان ما است قدرش را بدانیم
مدال برای یک ورزشکار نه فقط از نظر مادی، بلکه از نظر معنوی نیز بسیار پراهمیت است و جا دارد برای چنین ورزشکارانی، علاوه بر پاداش مادی همپای قهرمانان، یک «نشان افتخار ملی» نیز در نظر گرفت.

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش،به نقل از مشرق؛ امیر استکی در روزنامه وطن امروز نوشت: اگر هم‌اکنون به میان مردم عادی برویم و درباره اسرائیل و رژیم صهیونیستی حاکم بر آن پرسش کنیم، بی‌تردید با واکنش‌هایی از سر نفرت و بغض نسبت به این مساله روبه‌رو خواهیم شد.

عامه مردم ایران و نه یک قشر خاص و بسیار محدود، نسبت به اسرائیل و ماهیت جعلی و خوی جنایتکار و کودک‌کشش، ایستارهای بشدت منفی دارند و این در پس‌زمینه ذهن تمام ایرانیان وجود دارد که باید به هر نحوی با این جرثومه جنایت به مخالفت برخاست. چه اینکه ایرانیان مسلمان بر اساس آیین مسلمانی و سنت ظلم‌ستیز تشیع نمی‌توانند به اسلام معتقد باشند ولی نسبت به جنایات صهیونیست‌ها و سوء‌قصدشان به عزت و اعتبار اسلام، بی‌قید و لاابالی باشند.

هر چند شاید نظرات مختلفی در زمینه گزینش روش‌ها و رویکردها داشته باشند ولی ملتی که با انقلاب اسلامی 57 سال‌هاست به‌رغم همه فشارهای جریان غالب جهانی، زیر بار پذیرش ترتیبات خفت‌باری که برای کشورهای مسلمان ترسیم می‌شود نرفته است، هیچگاه این پرچم عزت و اعتبار و ایستادگی را با کرنش برابر خواست نامشروع قدرت‌های جهانی در رسمیت بخشیدن به یک دولت جعلی و جنایتکار و کودک‌کش، به خاک ذلت آلوده نخواهد کرد.

آن جماعت قلیل و کم‌شماری از ایرانیان داخل و خارج که مشکلی با به رسمیت شناختن و عادی‌سازی روابط حتی با اسرائیل ندارند، در قول و فعل معلوم‌الحالند و دشمنی خود با اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی ایران را به چشم بستن بر واقعیت‌ها و دور انداختن انسانیت تسری داده‌اند. برای اینها عقده‌گشایی نسبت به اسلام آنچنان اولویت دارد که با هرچه نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران مخالف باشند اینها موافقند و با هرچه موافق، اینان مخالف.

لذا در میان اکثریت ملت مساله به رسمیت نشناختن اسرائیل یک مساله پذیرفته شده و درونی شده و بدون نیاز به توضیح است و این در فعل و قول و رفتار آنها در شرایط مختلف مشخص است. ملت انتقادات‌شان به عملکردها و نارضایتی خود از مشکلات کشور را با هر چیزی مخلوط نمی‌کنند و از ضعف و نارسایی در عملکرد مدیران دولتی به رها کردن آرمان‌های ظلم‌ستیزانه خود نمی‌رسند. ملت ثابت کرده‌اند در این زمینه‌ها عملکردی بهتر از دولتمردان و وابستگان و اطرافیان‌شان دارند. مثلا در آوردگاه‌های ورزشی، ورزشکاران ایرانی تا به حال زیر بار پذیرفتن مشروعیت رژیم غاصب صهیونیستی نرفته‌اند و همواره از به رسمیت شناختن و مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی خودداری کرده‌اند.

این را هم به حساب وظیفه خود در دفاع از اسلام و پاسداشت انسانیت و دفاع از مظلوم گذاشته‌اند. اگرچه در این میان همان جماعت اندک همواره از سختی چنین تصمیماتی برای یک ورزشکار حرفه‌ای، به دنبال سوءاستفاده هستند و سعی کرده‌اند این حرکت پهلوان‌منشانه ورزشکاران ایرانی را ناشی از فشار همراهان و اجبار و تهدید دست‌اندرکاران و مدیران مربوط جلوه دهند اما تا به حال ثابت شده است این ورزشکاران اگر از چیزی ناراحت به نظر می‌رسند آن چیز حرکت جوانمردانه‌شان در عدم رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی نیست و ریشه بعضی از این نارضایتی‌ها در جای دیگر است. چه‌ آنکه در همین اتفاق اخیر، چند تن از کشتی‌گیران دیگر همچون کمیل قاسمی و حسن یزدانی دست به ستایش و جوانمردی علیرضا کریمی زدند و این منش پهلوانی‌اش را از مدال قهرمانی بالاتر دانستند.

اما به هر حال عرصه ورزش حرفه‌ای عرصه محدودیت فرصت‌هاست و برای ورزشکاری که سال‌ها تلاش کرده و ماه‌ها تمرین سخت و طاقت‌فرسا را پشت‌سر گذاشته است تا در زمین مسابقه به اثبات خود و توانمندی‌هایش بپردازد و برای خود و کشورش افتخار کسب کند، سخت خواهد بود قید همه آنچه را گفتیم بزند. اگر چه سخت بودن نافی عمل به وظیفه دینی و انسانی نمی‌شود و تا به حال نیز نشده است، لکن پرسش اینجاست: آیا باید ما فقط از ورزشکاران خود انتظار اینگونه ازخودگذشتگی‌ها برای اسلام و آرمان‌های انقلابی کشور را داشته باشیم و برای خود هیچ وظیفه‌ای در این زمینه در نظر نگیریم؟! صدالبته پاسخ منفی است. به نظر می‌آید باید حتی بیشتر از یک قهرمان ورزشی از این ورزشکاران تجلیل کرد و از خودگذشتگی و مردانگی آنان را به بهترین نحو پاسخ گفت اما در پاره‌ای موارد پس از تمام شدن رقابت‌ها این ورزشکاران به حاشیه رانده می‌شوند و از پاداش و دلجویی نیز خبری نیست!

ورزشکارانی که وظیفه خود را انجام داده‌اند در برابر بی‌حمیتی و سر باز زدن بعضی مسؤولان دولتی قرار می‌گیرند. برای مثال روایت علیرضا کریمی، کشتی‌گیر کشورمان از رفتاری که در این زمینه با او شد خود گویای سخنی است که بیان کردیم. کریمی در این زمینه چنین می‌گوید: «برای دومین مرتبه است که با قرعه اسرائیل در مسابقات جهانی مواجه می‌شوم. یک‌بار نیز در مسابقات جهانی جوانان در سال ۲۰۱۳ به قرعه اسرائیل خوردم و به حقم که مدال طلا بود نرسیدم. آن زمان قهرمان آسیا هم شده بودم و به من گفتند به اندازه پاداش قهرمان جهان که ۴۰ سکه بود به تو می‌دهیم اما وقتی پدرم پس از مسابقات جهانی 92 با نامه فدراسیون کشتی به وزارت ورزش رفت و خواستار عمل مسؤولان به قول‌شان شد به او گفته بودند: «به ما ربطی ندارد که پاداش کشتی نگرفتنش مقابل اسرائیل را بدهیم. بروید از هر کس که گفته با اسرائیل کشتی نگیرید پاداش‌تان را از او بگیرید».

در نهایت هم به جای ۴۰ سکه فقط یک کارت هدیه یک میلیون تومانی دادند و تمام!» حالا پس از بار دومی که کریمی به چنین قرعه‌ای برخورد کرده است و با حالتی که کم و کیف آن این روزها محل بحث‌های زیادی در فضای مجازی شده است، آیا او حق ندارد ناراحت و دلگیر باشد؟! صدالبته حق با او است و اینجا اگر قرار است کسی شماتت شود مسؤولی است که صندلی مدیریت در جمهوری اسلامی با این مشی ایدئولوژیک را تسخیر کرده اما تا این حد هم به آرمان‌های جمهوری اسلامی پایبند نیست! او که به‌جای تقدیر چند برابری از یک ورزشکار پهلوان، از آنچه به او وعده داده شده هم سر باز می‌زند!

این را هم باید گفت که مدال برای یک ورزشکار نه فقط از نظر مادی، بلکه از نظر معنوی نیز بسیار پراهمیت است و جا دارد برای چنین ورزشکارانی سوا از محاسبات درباره اینکه در چه مرحله‌ای به رقیب اسرائیلی برخورده‌اند، علاوه بر پاداش مادی همپای قهرمانان، یک «نشان افتخار ملی» نیز در نظر گرفت و به آنان اهدا کرد. از خود گذشتگی آنان بسیار بیشتر از عملکرد مدیران دولتی برای ایران مایه مباهات و سربلندی است و جا دارد در زمانه‌ای که چپ و راست مدال افتخار به گردن مدیران دولتی آویخته می‌شود و بر سینه آنان نشان لیاقت برای «تقریبا هیچ» نصب می‌شود، از چنین قهرمانانی نیز با بالاترین درجه این نشان‌ها تجلیل به عمل آورد.

مواجه نشدن و به رسمیت نشناختن رقبای اسرائیلی صدالبته باید به گونه‌ای باشد که پیامی که از این کار باید به گوش جهانیان برسد به محاق نرود؛ با سری برافراشته و با ذکر دلیل این عدم به رسمیت شناختن، نه مشابه بعضی موارد برای فرار از محرومیت‌های احتمالی با تشویق به باختن یا مصدوم‌نمایی و... .

این رفتارها ناشی از تزلزل نه ورزشکاران، بلکه مدیران و همراهان تیم‌های ورزشی است و شاید از سر دانستن اینکه در وطن قرار نیست این همه مجاهدت و از خودگذشتگی پاس نهاده شود. به هر حال آنچه این مساله را تلخ می‌کند بی‌مسؤولیتی و بی‌مروتی پاره‌ای مدیران داخلی است. چیزی که راه آن ایجاد یک آیین‌نامه و شرایط مدون برای برخورد با این وضعیت‌هاست تا همه در این زمینه تکلیف خود را بهتر بدانند.

کلام آخر اینکه باید تقدیر کرد از آنانی که در این دو روز جور بی‌توجهی مسؤولان و مدیران را کشیده‌اند و دارند هدیه‌های مردمی برای علیرضا کریمی جمع می‌کنند که دلجوی قهرمان سرفراز ما باشند.

دیدگاه شما

آخرین اخبار